اعتراضات خیابانی در بربریت سرمایه داری و مواضع انترناسیونالیستی

موجی از اعتراضات خیابانی که به تاریخ 7 دی ماه از شهر مشهد شروع شد، به سرعت خود را به سراسر کشور گسترش داد. خشم نهفته زبانه کشید و هزاران هم سرنوشتی را در کنار هم قرار داد و اعتراضات به رود خروشان تبدیل شد. سرکوب لجام گسیخته دولت پلیسی نتوانست جلو اعتراضات را بگیرد بلکه موجب گسترش آن به دیگر شهرها شد. امواج این زلزله سیاسی شمال تا جنوب، غرب تا شرق را درهم نوردید و فضای سیاسی زیر پای اعتراضات به لرزه در آمد. شورش گرسنگان، ستم دیدگان، لگد مال شدگان جامعه و شنیدن فریادهای «مرگ بر خامنه ای» آنها که قدرت خدائی بر خود قائل است، انسان را به وجد می آورد. پائین کشیدن و سوزاندن عکس های خامنه ای چقدر زیباست است. اعتراض جمعی به این دنیای وارونه و خواستن دنیای دیگر قطعا بسیار با شکوه است. هنوز آمار دقیقی از کشته ها، زخمی ها و دستگیر شدگان در دست نیست ولی حداقل 10 نفر کشته شده و حداقل چهار صد نفر دستگیر شده اند. طبق اطلاعیه وزارت کشور بیش از 90 درصد دستگیر شدگان جوان هستند و میانگین سنی آنها زیر 25 سال است.

این اعتراضات از عواقب بحران سرمایه داری است. واقعیت این است که سرمایه داری در یکی از عمیق ترین بحران های تاریخی خود فرو رفته است و بار این بحران را طبقۀ کارگر جهانی پرداخت می کند. سطح استاندارد زندگی طبقۀ کارگر، در سراسر جهان، مورد حملۀ روزانه بورژوازی قرار گرفته است. ولی مسئله حائز اهمیت این است که عواقب بحران در کشورهای پیرامونی سرمایه نقشی مخرب تر از کشورهای متروپل ایفا می کند. فقر، گرانی لجام گسیخته، بیکاری تعمیم یافته، اختلاسهای نجومی، مشکلات زیست محیطی و آلودگی هوا، در یک کلام سقوط استانداردهای زندگی، یک جهنم واقعی و زمینی برای اکثریت اعضای جامعه بوجود آورده است. در مقابل اقلیت ناچیزی بشکل انگلی و با زندگی افسانه ای و اشرافی خود یک بهشت زمینی از حاصل دسترنج طبقه کارگر برای خود درست کرده اند.

تظاهرات مشهد در اعتراض به گرانی و تورم لجام گسیخته با حضور عده‌ای از مال‌ باختگان موسسه‌های مالی و اعتباری شروع شد که به فساد گسترده اعتراض داشتند. این اعتراض در روند خود به تهران، کرج، کرمانشاه، رشت، اصفهان و … گسترش یافت. گمانه زنی هائی در جریان است که امام جمعه مشهد، احمد علم الهدی به همراه ابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی که رقیب روحانی در انتخابات ریاست جمهوری بود، ترتیب تجمع هدایت شده را داده بودند تا بشکل کنترل شده دولت روحانی را زیر سوال ببرند، اما تجمع از کنترل آنها خارج می شود و روند اعتراضی بخود میگیرد و به دیگر شهرها سرایت می کند.

در این زمینه اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری، جناح اصول گرا را به دست داشتن در سازماندهی اعتراضات متهم کرد و در این رابطه  چنین اظهار داشت:”مسائل اقتصادی بهانه برخی مسائل شده است. در پشت پرده مسائل دیگری مطرح است. کسانی که بانی برخی اقدامات علیه دولت شده‌اند، بدانند دود اقدامات آنها به چشم خودشان می‌رود. وقتی حرکت سیاسی در خیابان شروع می‌شود، دیگران بر آن سوار می‌شوند و کسانی که آن حرکت را شروع کردند، پایان دهنده آن نیستند.”[1]

در همین رابطه برخی رسانه های ایران به نقل از غلامحسین کرباسچی، نزدیک به دولت روحانی نوشتند که اما جمعه مشهد بخاطر نقش «اقدام پشت‌پرده او در تجمعات خیابانی مشهد» به شورای عالی امنیت ملی احضار شده و علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی به او تذکر تندی داده است. اما علم‌الهدی ضمن رد این مسئله، اظهار داشته اگر کرباسچی عذرخواهی نکند او را تعقیب قضائی خواهد کرد.[2]

بورژوازی اسلامی از یک سو به سرکوب اعتراضات می پردازد، کانالهای ارتباطات اجتماعی و اینترنت را محدود میکند تا مانع گسترش اعتراضات بشود و از سوی دیگر سعی دارد اعتراضات شکل قانونی و دولتی بخود بگیرند، تا خشم نهفته معترضین تخلیه گردد در این رابطه عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور اظهار داشته است که “اگر معترضان قصد تجمع دارند باید درخواست مجوز بدهند تا درخواستشان در وزارت کشور و استانداری‌ها بررسی شود.”[3] همچنین نماینده مجلس جعفرزاده ایمن‌آبادی اظهار داشته که “پیام تجمعات مردم دریافت شده و مجلس برنامه‌ای برای افزایش قیمت حامل‌های انرژی ندارد.”

طبق پژوهش های همان مجلس سرمایه شاخص فقر در سالهای اخیر روند سعودی داشته است، قدرت خرید بشدت کاهش یافته و با سقوط چشمگیر استانداردهای زندگی روبرو بودیم. ایدئولوگها و اساتید دانشگاه سرمایه قبلا به دولت سرمایه در مورد شورش پابرهنگان هشدار داده بودند، در این زمینه محسن رنانی استاد دانشگاه همان بورژوازی اسلامی دو سال قبل چنین گفته بود:

«اگر میلیون‌ها بیکار، حاشیه نشین و فقیر دست به اعتراض بزنند و شورش پابرهنگان شکل بگیرد آنان دیگر نه مذاکره پذیرند و نه رهبری پذیر. آنها هدف روشنی نخواهند داشت؛ فقط وضع موجود را نمی‌خواهند».[4]

اعتراضات نسل جوان، بخصوص لشکر بیکاران که حتی برایشان شانس و فرصت وارد شدن به سیستیم بردگی مزدی سرمایه داری داده نشده است، بیانگر این است که نسل جوان از این مسئله آگاه است که در این دنیای وارونه سرمایه داری هیچ آینده ای ندارند. در همان زمان ، شرکت دانشجویان دراین اعتراضات بیانگر این است که دانشجویان خودشان را پرولترهای آینده می بینند و به استثمار آینده خود اعتراض می کنند. نرخ بیکاری در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی 30 درصد است.[5]

برای طبقه کارگر، کمونیستها و انترناسیونالیستها تنها سرازیر شدن به خیابانها و فریاد «مرگ بر خامنه ای» کافی نیست. طبقه کارگر نه دنباله رو حوادث اجتماعی بلکه باید پیشرو حوادث اجتماعی باشد. شعار «مرگ بر خامنه ای» تکرار همان شعار «مرگ بر شاه» است. وظیفه انترناسیونالیستها دخالت فعال در مبارزه طبقاتی از طریق تجزیه و تحلیل شرایط و ارائه جهت گیری شفاف سیاسی به پرولتاریا است. اعتراضات جاری اگر چه بیانگر شورش گرسنگان است ولی متاثر از روح و تفکر دمکراتیک و ناسیونالیستی نیز هست.

تمامی گرایشات سیاسی سرمایه از راست تا چپ، از سلطنت طلبان تا چپ های کلام رادیکال (کمونیستهای کارگری)، از جریانات ناسیونالیست و قوم پرست تا مجاهدین، پیشــروی جنبش مردم را اعلام می کنند، هدف همگی شان نیز یکی است. سیاهی لشکر شدن طبقه کارگر در جنبشهای مردمی و تکرار حوادث سال 1357. چیزی که حتی اگر طبق خواسته های آنها پیش رود، تنها به تغییر رژیم در چهار چوب نظام سرمایه منجر خواهد شد. هر یک از آنها خودشان را نیز بعنوان تنها آلترناتیو برای جانشینی جمهوری اسلامی معرفی می کنند. چپ سرمایه به شکل مشمئزکننده ای شعارهای ارتجاعی را از بیانیه های تهییجی خود حذف می کند. ناسیونالیستها، مجاهدین و سلطنت طلبها نیز میخواهند نقش بدیل مناسب را برای قدرتهای امپریالیستی غرب و عربی در تنش های امپریالیستی ایفا کنند. برخلاف هذیان گوئیهای سیاسی چپ سرمایه در سال 1357 که از مرتجعی چون خمینی، امام مدافع ستمدیدگان ساختند و روحانیت را ضد امپریالیست کردند. آری در همان بهمن ماه انترناسیونالیستها اعلام کردند خمینی مترقی تر از ملکۀ انگلستان و یا امپراطور اول بوکاسا نیست. آری در همان بهمن ماه انترناسیونالیستها اعلام کردند پرولتاریا باید استقلال طبقاتی خودش را حفظ کند و نباید خودش را در جنبشهای مردمی حل کند. آری در همان بهمن ماه انترناسیونالیستها اعلام کردند تنها انقلاب در دستور کار چه در کشورهای پیرامونی سرمایه منجمله ایران و چه در کشورهای متروپل انقلاب کمونیستی است.[6]

در این اعتراضات طبقه کارگر بعنوان یک طبقه اجتماعی فقط نظاره گر است و کارگران اتمیزه شده و بخصوص لشکر بیکاران شرکت کرده اند. اگر شرایط مادی برای اعتراضات اجتماعی مهیا باشد ولی معترضان برای اعتراض خود افق یا دورنمائی نداشته باشند، جامعه منفجر خواهد شد و این اعتراضات بیشتر به شکل طغیان ها، عصیان ها و یا حتی قیام ها شکل خواهند گرفت. ماهیت هر جنبش اعتراضی را نیروی تشکیل دهنده آن جنبش، خواستها و اهداف آن جنبش تعیین می کند. لذا برای بررسی اعتراضات ابتدا به شعارهای مطرح شده نظری می افکنیم. شعارهای مطرح شده را میتوان به سه دسته، دسته بندی کرد:

شعارهای سلطنت طلبانه:

  • ایران که شاه ندارد، حساب کتاب ندارد
  • رضا شاه، روحت شاد
  • شاهنشاه، روحت شاد
  • چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم
  • ای شاه ایران، برگرد به ایران

شعارهای ناسیونالیستی:

  • سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن
  • نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
  • استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی
  • ما آریائی هستیم، عرب نمی پرستیم

شعارهای ضد استبدادی:

  • مرگ بر دیکتاتور
  • مرگ بر روحانی
  • مرگ بر خامنه ای
  • رفراندم، رفراندم این است شعار مردم
  • اصلاح گرا، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا

مطرح شدن شعارهای سلطنت طلبانه بیانگر آن است، انسانها به چنان درجه ای از بی افقی رسیده اند که از سر استیصال آرزوی رژیم سلطنتی را می کنند، چنین شعارهائی از سوئی بیانگر خواست ارتجاعی چنین انسانهای معترضی است و از سوی دیگر بیانگر جنب و جوش محافل ارتجاعی سلطنت طلب بخصوص پس از روی کار آمدن ترامپ است.

شعارهای ناسیونالیستی نیز خواستی ارتجاعی است، «شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» قادر از درک این نیست که بورژوازی ایران در راستای منافع امپریالیستی ایران و در راستای گسترش مناطق تحت نفوذ خود است که در غزه، لبنان، عراق، یمن و غیره دخالت امپریالیستی میکند. تصور کن این شعار را به آمریکا تعمیم دهیم و شخصی در نیویورک فریاد زند، نه افغانستان، نه عراق، نه کره، نه اسرائیل، نه … جانم فدای آمریکا. تنها و تنها در نابودی نظام سرمایه داری است که منافع امپریالیستی مفهوم خود را از دست میدهد.

کسانی که حدود چهل سال پیش با فریاد «مرگ بر شاه» رژیم سلطنتی را به زباله دان تاریخ سپردند، فراموش نکرده اند که استدلال می شد، هیچ رژیمی دیکتاتور تر از رژیم شاه نخواهد بود. این تجربه در حافظه تاریخی مردم ایران است. شعار «مرگ بر خامنه ای» اگر بخواهد فراتر از بیان خشم باشد، باید یک «زنده باد» بدنبال خودش داشته باشد. «مرگ بر خامنه ای» تنها زمانی میتواند الهام بخش باشد که خواستهای طبقاتی کارگران را بدنبال خود بکشد، به عبارت بهتر شعارهائی که نظام طبقاتی را نشانه گیری کند. دمکراسی بورژوائی روی دیگر همان سکه دیکتاتوری بورژوائی است لذا شعارهای ما باید علیه بردگی مزدی، استثمار، بیکاری و تورم باشد و هدف ما باید برای نابودی کل سیستیم سرمایه داری نشانه گیری شود!

سرمایه داری منشاً تمامی نابسامانی ها و بدبختی ها در سراسر جهان است. منافع ما در این نیست که فقط طبقه حاکم را عوض کنیم بلکه در مبارزه طبقاتی است. طبقه کارگر در شرایط بسیار سختی بسر میبرد، برای بقای فیزیکی خود دست و پنجه نرم میکند. استاندارد زندگی طبقه کارگر و شرایط اجتماعی این طبقه نه تنها بهبود نیافته بلکه بدتر نیز شده است. امروزه اگر چه مبارزه طبقاتی در حالت تدافعی است با این حال طبقه کارگر اگر نخواهد سیاهی لشکر جنبش های مردمی شود باید ابتکار عمل را بدست بگیرد و مهر خودش را بر حوادث تاریخی بزند. طبقه کارگر باید جوانان، بیکاران، دانشجویان و دیگر لایه های جامعه را با خود همراه سازد و نه بر عکس آن، طبقه کارگر بدرون جنبش دمکراسی خواهی کشیده شود.

تمامی نگاهها، تمامی امیدها به غول خفته است. اگر غول خفته بیدار نشود، اگر اعتراضات مسیر مستقل طبقاتی را در پیش نگیرد، اگر طبقه کارگر کمیته های محلات، کارخانه، اعتصاب، مبارزه و دیگر نهادهای مستقل خود را ایجاد نکند، اگر طبقه کارگر مبارزه را از خیابانها به محلهای کار در تمامی بخشها گسترش ندهد، طبقه کارگر به شکل اتمیزه به سیاهی لشکر جنبش دمکراسی خواهی تبدیل خواهد شد. کشیده شدن طبقه کارگر بدرون جنبش دمکراسی خواهی و سیاهی لشکر شدن در جنبش دمکراسی خواهی، طبقه کارگر را تضعیف و ناتوان خواهد کرد.

شعار ما باید علیه بردگی مزدی، استثمار، بیکاری و غیره باشد، به عبارت بهتر نظام سرمایه داری را جهت گیری کند. ما فقط باید بخاطر منافع طبقاتی مان بجنگیم. سرمایه داری منشاً تمامی نابسامانی ها و بدبختی ها در سراسر جهان است. مبارزه طبقاتی در روند تکاملی خود بخاطر ماهیت ضد سرمایه داری آن، نه تنها به دیگر کشورهای سرمایه داری سرایت خواهد کرد بلکه  دولت سرمایه را نیز به چالش خواهد کشید. منافع ما در این نیست که فقط طبقه حاکم را عوض کنیم مثل چیزی که در سال 1357 اتفاق افتاد بلکه در مبارزه طبقاتی است و هدف ما باید برای نابودی کل سیستیم سرمایه داری نشانه گیری شود. طبقه ما تنها طبقه اجتماعی است که می تواند به بربریت و وحشیگری سرمایه داری پایان دهد.این تنها از یک افق انترناسیونالیستی امکان پذیر است. ما چیزی برای از دست دادن نداریم جز زنجیرهایمان و جهانی که بدست می آوریم!

مرگ بر سرمایه داری!

زنده باد مبارزه طبقاتی!

 

صدای انترناسیونالیستی

11 دی 1396

 

یادداشت ها:

 

[1] http://www.alef.ir/news/3961008105.html

[2] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/10/10/1616321/اقدام-قضایی-دفتر-آیت-الله-علم-الهدی-علیه-کرباسچی-در-صورت-عدم-عذرخواهی

[3] https://kalemeh.tv/?q=fa/news/1396/10/13520

[4] http://www.kaleme.com/1394/11/13/klm-236475

[5] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/09/14/1592475/نرخ-بیکاری-تحصیل-کرده-ها-30درصد-شد

[6] تحولات سال 57 ، نگاهی به موضعگیریهای چپ دستگاه سیاسی سرمایه و انترناسیونالیستها

 

با کلیک کردن روی تصویر زیر مقاله را داونلود کنید!

مطالب مرتبط