تعیین حداقل دستمزد: تعرض به سفرۀ خالی کارگران و ضرورت پاسخ طبقاتی
آخرین روزهای اسفند ماه «شورای عالی کار» حداقل دستمزد کارگران را برای سال جدید تعیین کرد. طبق ماده 41 قانون کار بورژوازی اسلامی، «شورای عالی کار» که بنابر مقاوله نامههای سازمان بینالمللی کار تشکیل یافته و مرکب از نمایندگان کارفرمایان، نمایندگان دولت و نمایندگان «کارگران» (شوراهای اسلامی کار- در واقع زائده وزارت اطلاعات در محل کار) است که با یک روش سه جانبه گرائی و بعد از مذاکرات و بر اساس تورم موجود در جامعه حداقل دستمزد کارگران را تعیین مینماید. بالاخره «شورای عالی کار» در 26 اسفند 1402 با افزایش 35 درصد نسبت به سال قبل، حداقل دستمزد را برای کارگران در سال 1403، حدود 11 میلیون تومان تعیین کرد، رقمی که با توجه به نرخ تورم 43.6 درصد[1] زیر خط فقر است.
افزایش پیشنهادی حداقل دستمزد آن قدر زیر خط فقر است که نمایندگان «شوراهای اسلامی کار» در اعتراض به آن جلسه شورای عالی کار را ترک کردند، آنها رقم 15 میلیون تومان را قابل پذیرش دانسته بودند. واقعیت دردناک و اما انکار ناپذیر این است که به خاطر سیاست ریاضت اقتصادی بورژوازی اسلامی در طی 10 سال گذشته دستمزد کارگران 250 درصد یا 2.5 برابر کاهش یافته است.[2] به عبارت بهتر در طی 10 سال سفره کارگران 250 درصد یا 2.5 برابر کوچکتر شده است.
تازه این قانون سرمایه (قانون کار) شامل کارگاههای زیر 10 نیز نفر نمیشود. به عبارت دیگر برای کارگران کارگاههای زیر ده نفر یا کارگران در دیگر بخشهای کوچک و کارگران غیر رسمی یا قرار دادی حداقل حقوقی وجود ندارد و شرایط زندگی آنان به مراتب غیر انسانیتر از کارگران کارگران شامل قانون کار بورژوایی است.
سبد معیشت خانوار یا همان خط فقر حدود 30 میلیون در تهران و 25 میلیون در شهرستانها تعیین شده است که به مفهوم این است که حداقل دستمزد بسیار پائینتر از زیر خط فقر است. بی مناسبت نیست که میزان مصرف گوشت روزانه در سبد جدید 38 گرم در روز در نظر گرفته شده است که ماهانه حدود یک کیلوگرم (1.15) میشود، دیگر نیازهای اولیه بدتر از آن در نظر گرفته شده است. تامین مایحتاج اولیه به یک کابوس برای طبقه کارگر و دیگر لایه های تحتانی جامعه تبدیل شده است. تمامی اینها بیانگر این است که طبقه کارگر نه برای زندگی بهتر بلکه برای بقای فیزیکی خود تلاش می کند. در راستای تامین ابتدائیترین سطح معیشت خود تقلا میکند.
اگر کارگری شانس این را داشته باشد که قانون کار شامل او شود و این افزایش دستمزد را داشته باشد، تازه با معضل دریافت دستمزدهای معوقه رو به رو خواهد شد که خود به یک دشواری در بورژوازی اسلامی تبدیل شده است که بعضی وقتها دستمزدهای معوقه شامل چندین سال میشود. کارگری که 32 ماه دستمزد دریافت نکرده است، اگر بر حسب اتفاق موفق به دریافت آن دستمزد شود با توجه به تورم در 3 سال گذشته که هر سال حدود 46 درصد بوده است[3] قطعا مبلغ دریافتی نه آن دستمزد 3 سال پیش بلکه مبلغ بسیار ناچیز خواهد بود.
در کنار این معضلات کابوس اخراج، تهدید به بیکاری، نبود امنیت شغلی، سختی شغل، پائین بودن حقوقها، نبود بیمه، فقدان مزایا و غیره همچون شمشیر داموکلس بالای سر طبقه کارگر آویزان است.
حداقل دستمزد شامل کسانی میشود که شانس این را داشتهاند که وارد چرخه استثمار سرمایهداری بشوند و کاری در مراکز متوسط یا بزرگ داشته باشند. آمارهای رسمی خود بورژوازی اسلامی نشان میدهند که تعداد شاغلان اخیرا حدود نیم میلیون نفر کم شده است و نرخ اشتغال[4] کاهش یافته است و بیکاری افزایش یافته است. به عبارت بهتر نیم میلیون نفر از چرخه استثمار سرمایهداری خارج شدهاند و زندگی آنها اسفناکتر از قبل شده است.
برای تخلیه خشم کارگران در روزهای اخیر فعالین شوراهای اسلامی کار با کمک دیگر طرفداران خود چه از طریق مدیای رسمی و چه مدیای غیر رسمی کارزار اینترنتی طومار نویسی و جمع آوری امضاء راه انداخته بودند که طی آن خواهان حداقل 15 میلیون تومان حداقل دستمزد شده بودند و چندین هزار امضا نیز جمع کرده بودند. تلاش کردند خشم و اعتراض کارگران را به کانال قانونی و دولتی سوق دهند. دفاع از سطح معیشت طبقه کارگر نه از طریق دست به دامان نهادها و ارگانهای بورژوازی شدن، نه با سیاست عجز و لابه و توهم پراکنی به نهادهای بورژوایی بلکه تنها از طریق مبارزه طبقاتی کارگران امکان پذیر است. کارگران با اعتصابات خود و با قطع کردن روند تولید ارزش اضافه و سود سرمایه و گسترش اعتصابات به دیگر صنایع و بخشها میتوانند از سطح معیشت خود دفاع کنند.
بورژوازی اسلامی در طول حیات ننگین خود نه تنها به سیاست ایزوله کردن اعتصابات و اعتراضات کارگری بلکه به سیاست تفرقه انداختن بین اعتراضات کارگری نیز متوسل شده است. سیاست خسته کردن اعتصابات و اعتراضات کارگری و ارجاع اعتراضات کارگری به کانالهای قانونی، سیاست بورژوازی اسلامی برای مقابله با اعتراضات کارگری بوده است.
قطعا گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری با وجود تمامی نکات ضعف و محدودیتها موجب تقویت اعتماد به نفس طبقه کارگر خواهد شد و امیدواری را به پیروزی تقویت خواهد کرد. گسترش اعتصابات و کشاندن اعتراضات به کف خیابان و همراهی خانواده ها با اعتراضات نه تنها سیاست ایزوله کردن بورژوازی اسلامی را خنثی میکند و شانس پیروز را بیشتر میکند بلکه افق جدیدی در مبارزه پیش روی کارگران ایجاد میکند. کارگران این سنت مبارزاتی را در حافظه تاریخی خود دارند.
اعتراضات کارگری پائیز 1397 توانست خانوادهها را به خیابان بیاورد، مردم محلات را به خیابان بکشاند، خیابان به مجامع عمومی تبدیل شده بود. خیابان، محله و کارخانه به محل بحث و گفتگو، حتی جدل تبدیل شده بود. فاکتورهای ذکر شده منجر شد تا معترضین با آگاهی جمعی به اعتراض خود ادامه دهند و این مسئله در روند خود باعث شد تا اعتراضات روز به روز رادیکالتر شود. اگر چه اعتراضات شکوهمند پائیز 1397 سرکوب شد اما دستاورد آنها به بخشی از حافظه تاریخی تبدیل شده است. همچون پائیز سال 1397 اعتراضات خیابان باید به محل تجمع خانوادهها تبدیل شود، خیابان باید به مجمع عمومی اعتراضات و اعتصابات کارگری تبدیل شود. در چنین شرایطی است که اعتراضات کارگری با توجه به ماهیت ضد سرمایه داری خود زمینه های شکلگیری کمیتههای کارخانه، اعتصاب، محلات و دیگر نهادهای اعتراضی کارگری را مهیا خواهد کرد.
برای طبقه کارگر دو نوع مبارزه طبقاتی متفاوت یعنی یک مبارزه اقتصادی و یک مبارزه سیاسی وجود ندارد. برای طبقه کارگر فقط یک نوع مبارزه طبقاتی وجود دارد که درآن مبارزه، طبقه کارگر در همان حال که استثمار سرمایه داری را در درون جامعه بورژوائی محدود میکند، یعنی از سطح معیشت خود دفاع مینماید همزمان تلاش مینماید تا نظام سرمایه داری را براندازد و به تبع آن به استثمار انسان از انسان پایان داده و کار مزدی را محو نماید.
تقویت صف مستقل پرولتاریا و تاکید بر مبارزۀ مستقل کارگری، مستقل از هر گونه نهاد سرمایه، چه در پوزسیون و چه در اپوزسیون، تکیه به قدرت طبقاتی کارگران و تشدید مبارزه طبقاتی افقی است که پیش روی طبقه کارگر قرار دارد. چرا که همین شبح مبارزۀ طبقاتی است که بورژوازی بیش از هر چیزی از آن وحشت دارد، بخاطر آن که مبارزه طبقاتی در روند تکاملی خود منجر به انهدام انقلابی نظام سرمایه داری خواهد شد.
آینده متعلق به مبارزه طبقاتی است!
فیروز اکبری
2 فروردین 1403
توضیحات:
[2] در سال 1392 یک کارگر با حقوق ماهانه خود میتوانست نیم سکه طلا بخرد. همان کارگر در سال 1402 با حقوق ماهانه خود تنها میتواند یک پنجم همان سکه طلا را بخرد.
با کلیک کردن روی تصویر زیر مقاله را دانلود کنید!