معدن یا قتلگاه بردگان مزدی در توحش سرمایه‌داری

 در هر 15 ثانیه یک بردۀ مزدی در گوشه‌ای از این کرۀ خاکی سر بر خاک می‌افتد، در هیچ جنگی در هر 15 ثانیه شخصی به قتل نمی‌رسد جز در جنگ طبقاتی. در یکی از تازه‌ترین جنایات نظام توحش سرمایه‌داری، حدود ساعت 21 در انفجار معدن زغال سنگ طبس، در 31 شهریور ماه 1403 پنجاه و یک معدنچی، پنجاه و یک بردۀ مزدی، پنجاه و یک خالق نعمات بشری، پنجاه و یک نان‌آور خانواده، پنجاه و یک…  بر اثر انفجار گاز متان و ریزش آوار  در عمق 250 متری زمین قربانی سود سرمایه شدند و تعداد زیادی از بردگان مزدی مجروح شدند. ما خود را در غم و اندوه هم‌زنجیران به خاک افتاده‌مان شریک می‌دانیم و با خانواده‌هایشان اظهار همدردی می‌کنیم.

بدنبال جنایت اخیر سرمایه، این بار واگن‌ها به جای زغال سنگ، اجساد بردگان مزدی یا تکه‌هایی از اجساد آنها را بیرون می‌آوردند. بردگان مزدی، بغض در گلو یا اشک در چشم، اجساد رفقای خود را بدرقه می‌کردند، صحنه غم‌انگیز و دردآوری بود، تصاویری از تلاش‌های بی‌پایان و زندگی‌های از دست رفته. معدنی که به قتلگاه تبدیل شده است. هر تکه جسد، گواهی است بر توحش سرمایه و شرایط محیط کاری که در سایه سودجویی‌های بی‌رحم سرمایه به جهنم زمینی تبدیل شده است. صحنه‌ای تلخ که نشان از بهای سنگین نیروی کار انسانی در چرخ‌دنده‌های بی‌احساس سرمایه‌داری دارد.

در سالهای اخیر نه تنها استاندارد زندگی کارگران سقوط کرده است بلکه شرایط کاری کارگران نیز بدتر شده است و جنایات محیط کار (حوادث محیط کار) یکی پس از دیگری تکرار می‌شوند. به عبارت بهتر سرمایه‌داری در نقش قتل عمد ظاهر شده و مسئول قتل‌عام میلیون‎ها برده مزدی می‌شود که در محیط کار به قتل می‌رسند. انگلس در بررسی خود در کتاب «وضع طبقه کارگر در انگلستان» این مسئله را به روشنی توضیح میدهد:

“زمانی که فردی به فردی دیگر آسیب جسمی وارد می آورد، آن هم آسیبی که به مرگ وی بیانجامد، این را ما قتل غیر عمد می‌نامیم، و هنگامی که شخص ضارب از پیش بداند که آسیب وارده به مرگ طرف مقابل منجر خواهد شد، آنگاه عمل او را قتل عمد مینامیم. هنگامی که جامعه صد ها پرولتر را در چنان وضعی قرار می دهد که آن ها بطور حتم به دام مرگی زودرس و غیر طبیعی می افتند، مرگی به همان اندازۀ ناشی از اعمال خشونت که مرگ در اثر شلیک گلوله و یا به ضرب شمشیر، وقتی جامعه هزاران انسان را از شرایط لازم حیات محروم ساخته و آن ها را در شرایطی قرار می‌دهد که در آن قادر به زندگی کردن نیستند، وقتی که آنها را به زور چوب قانون مجبور می سازد که در این شرایط بمانند تا مرگ که نتیجه اجتناب ناپذیر این شرایط است فرا رسد، وقتی جامعه می داند و به خوبی هم می داند که این هزاران نفر اجبارا قربانی این شرایط خواهند شد، و با وجود این، شرایط مربوطه را برقرار نگاه می دارد، این عمل جامعه یک نوع قتل عمد است، درست مثل قتل عمد توسط یک فرد؛ قتلی پنهانی و خائفانه، قتلی که هیچ کس نمی تواند در قبال آن از خویشتن دفاع کند. قتلی که ظاهرا قتل نیست، زیرا که کسی قاتل را نمی بیند، زیرا که مرگ این قربانی چونان مرگی طبیعی به نظر می آید چرا که در آن، تعرض به عمل آمده بیشتر ناشی از بی عملی است تا انجام وظیفه. ولی در هر حال در اینجا ارتکاب به قتل عمد، محرز است.”

اخبار این قتل‌عام‌ها، یعنی جان باختن روزانه بردگان مزدی، تنها در لابلای حوادث مطرح می‌شوند، اگر در اخبار نیز مطرح شدند، بزودی تحت الشعاع دیگر اخبار قرار می‌گیرند. نه کسی به یادشان سکوت می‌کند، نه احساسات کسی را بر می‌انگیزد، نه کسی داستان زندگی‌شان را منتشر می‌کند، نه در توییتر ترند می‌شوند، نه رگ گردن کسی متورم می‌شود، نه کسی لاستیکی وسط خیابان روشن می‌کند، نه کسی فریاد انتقام سر می‌دهد و نه اصلا در شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شوند. چرا؟

 این سکوت و بی تفاوتی قابل تامل نیست؟ هر کارگر آگاهی، هر انسان کمونیستی نه تنها باید این سکوت و بی تفاوتی را مشاهده کند بلکه دلایل و زمینه طبقاتی این سکوت و بی تفاوتی را نیز باید با بصیرت طبقاتی خود دریابد. کارگران به خاک افتاده قربانیان نظام توحش سرمایه‌داری هستند، اعتراض به این جنایات از طریق مبارزه طبقاتی، در روند خود سرمایه‌داری را به چالش خواهد کشید، در حالی‌که در اعتراضات دموکراسی خواهی و ضد دیکتاتوری تنها روبنای سیاسی نظام حاکم یعنی فقط حاکمیت بورژوازی ننگین اسلامی را زیر سوال برده و به چالش خواهد کشید.  این سکوت و بی تفاوتی طبقاتی است.

برخلاف عوامفریبی‌های گرایشات راست و چپ سرمایه، جنایات محیط کار (حوادث محیط کار)، نه ناشی از بی دقتی یا کم توجهی کارفرمایان بلکه محصول نظام سرمایه داری است، که در این نظام، هدف تولید نه رفع نیازهای بشری بلکه کسب حداکثر سود است. جنایات محیط کار (حوادث محیط کار) فقط محصول کشورهای پیرامونی سرمایه نیست بلکه امری اجتناب ناپذیر در نظام ضد انسانی سرمایه‌داری است و بخشی جدائی ناپذیر از متابولیسم نظام سرمایه‌داری است.

جنایات محیط کار (حوادث محیط کار) مستلزم واکنش جنبش طبقاتی کارگران است. هیچ رهاننده‌ای وجود ندارد، امر رهایی کارگران تنها به دست خود آنان میسر است. کارگران در مبارزه شان تنها و تنها می‌توانند به نیروی طبقاتی خود و دیگر هم طبقه‌ای‌های خود تکیه کنند. مادامیکه طبقه کارگر از زمین طبقاتی خود و با استقلال طبقاتی خود به دفاع از استاندارد زندگی خود و از امنیت محیط کار خود به مبارزه برنخیزد، نه تنها شاهد چنین جنایاتی بلکه شاهد سقوط هر چه بیشتر سطح استاندارد زندگی طبقه کارگر نیز خواهیم بود.

همزنجیران!

سرمایه داری در چرک، خون و کثافت بدنیا آمد و تاریخ سراسر ننگین سرمایه داری مملو از چنین جنایت‌هائی است. عطش سیری ناپذیر سرمایه برای سود مرزی نمی‌شناسد. تا بردگی مزدی هست، تا نظام سرمایه داری هست ما باید شاهد قربانی همزنجیران‌مان باشیم. اظهار همدردی در غم و انده هم طبقه ای‎های خود تنها بخشی از وظیفۀ ماست. وظیفۀ اصلی ما مبارزه با آن نظام متوحشی است که به بردگی مزدی حقانیت بخشیده و روزانه هزاران نفر قربانی می‌گیرد. کارگران در سراسر این کرۀ خاکی شروع کرده‌اند به سیاست های ریاضت اقتصادی نه بگوید و سرهایشان را بالا بگیرند. طبقه کارگر ایران باید به عنوان گردانی از پرولتاریای جهانی با مبارزه جهانی هم طبقه‌ای‌های خود هم گام شود. نه از مجرای قانونگذاری یا توهم آفرینی به نظام قضائی بورژوایی بلکه تنها از طریق مبارزه طبقاتی است که میتوان از استاندارد شرایط زندگی و محیط کاری دفاع کرد و جنایات محیط کار (حوادث محیط کار) را به حداقل رساند و در تداوم خود سرمایه‌داری را نیز به چالش کشید.

آینده متعلق به مبارزه طبقاتی است!

اکبری

1 مهر 1403 

با کلیک کردن روی تصویر زیر مقاله را دانلود کنید!

مطالب مرتبط