گور خوابی و تجمل افسانه ای بیانگر وارونگی دنیای سرمایه داری
دنیای وارونۀ سرمایه داری، دنیای تناقض ها و تضادها است. این دنیای وارونه از سوئی سرشار از رفاه، آسایش، تجمل، لوکس و در یک کلام بهشت رویائی برای اقلیتی از جامعه است و از سوی دیگر دنیائی است مملو از نداری، گرسنگی، بدبختی، حسرت حداقل ها، جهنم زمینی و واقعی برای اکثریت عظیم جامعه.
اخیرا روزنامه شهروند [1] گزارشی از زندگی بی خانمانان شهریار تهیه کرده که قبلا کارتن خواب بودند و بدلیل سرد شدن هوا به گورستان شهریار پناه برده بودند، تا از گورها بعنوان سرپناهی استفاده کنند. در این گورها حدود 50 زن، مرد و کودک شب ها را سپری میکردند که تقریبا همگی معتاد بودند. البته طبق آن گزارش کسانی بوده اند که بیش از ده سال، از گورستان بعنوان سر پناه استفاده کرده اند. انتشار این گزارش همزمان بود با انتشار گزارشی [2] از رنگین کمان پورشه ها در خیابانهای تهران، خودروئی که قیمت آن حدود یک میلیارد تومان است. گزارشی کوچک از دنیای تجملی و انگلی بورژوازی پیرامونی. تجملی با قصر های افسانه ای و «پنت هاوس» های 160 میلیاردی [3]، تجملی انگلی که از ارزش افزودۀ کارگران تصاحب شده است، در حالی که خالقان ارزش افزوده خود نیازمند حداقل ها هستند. تجملی از سود های نجومی که ازگُردۀ بردگان مزدی در سراسر جهان سرمایه بیرون کشیده می شود.
پس از انتشار گزارش «شهروند»، سیاست بورژوازی اسلامی، همچون همیشه پاک کردن صورت مسئله بود. مامورین عدالت خداوندی بر روی زمین به گورستان شهریار مراجعه کرده با ضرب و شتم، جمع کردن وسایل گورخوابان، آنها را از آنجا بیرون کرده و پراکنده شان کردند. خبرنگاری با تصورات دنیای خودش، از یکی از این، اسکلت های متحرک می پرسد، آیا از خوابیدن در کنار مرده ها نمی ترسند؟ پاسخ «زندۀ گور خواب» توحش و بربریت دنیای وارونۀ سرمایه داری را بوضوح توضیح میدهد:
“از این مردههایی که کنارشان میخوابید، نمی ترسید؟
نه، زندگی کنار زندهها سخت تر از مرده هاست. از صبح که آمدند و ما را انداختند بیرون تازه فهمیدم که زندگی کنار زندهها سخت تر از مرده هاست.”
گزارش «شهروند» درباره زنده های گورخواب شهریار بازتاب گستردهای در فضای مجازی و رسانه های اجتماعی داشته است. بدنبال آن نامه پراکنی هائی صورت گرفت. حسن روحانی رئیس جمهور بورژوازی اسلامی در پی انتشار گسترده این معضل اجتماعی در رسانه های اجتماعی، ناچار به موضع گیری شد و این چنین عوام فریبی کرد:
“چه کسی می تواند در جامعه بزرگی مثل ایران به این عظمت، دین فرهنگ و با عشق به خاندان رسالت ببیند عدهای از هم نوعانش آسیب اجتماعی دیدند و به خاطر بیپناهی به قبر پناه بردهاند. قبلا زنده به گور می گفتند، اما الان طرف برای اینکه سرما را تحمل کند خودش را در گور می کند.”
ویژگی مشترک همۀ کسانی که «وجدان» خوابیده شان بیدار شده، از ایدئولوگ های بورژوازی اسلامی گرفته تا رئیس جمهور “اصلاح طلب” و جنایتکار بورژوازی اسلامی این است که این معضل جامعه طبقاتی را به حاشیه برده و آن را ناشی از بی مسئولیتی بعضی از مسئولین بورژوازی پیرامونی اعلام بدارند. جناح کلام رادیکال چپ سرمایه نیز با دستاویز شدن به القاب رادیکال به عوام فریبی پرداخت که گویا امکان از بین بردن چنین معضلاتی در درون نظام بربر سرمایه داری وجود دارد. سیاوش دانشور از رهبران حزب حکمتیست در مقام مشاور اجتماعی بورژوازی ظاهر شد و اعلام داشت که سرمایه بدون این مشکلات نیز می تواند سود دهی کند. از نگاه و باور جناح چپ سرمایه، این معضلات ضربه ای فیزیکی به نیروی کار است که در روند خود سود دهی را کاهش میدهد، اومانیسم چپ سرمایه نیز «سرمایه پسند» است. آقای دانشور این چنین عوام فریبی می کند:
“آیا این مشکل غیر قابل حل است؟ در همین نظم کنونی و در هر کشوری میتوان با میزان قابل توجهی به این مشکلات فائق آمد. مسکن همه جا حتی در پایتخت های دنیا هم که ترافیک و تراکم جمعیت در آنها بالاست، از جمله در تهران تا این اندازه وجود دارد که بتوان مسئله بی مسکنی را حل کرد و از خیابان خوابی و گورخوابی عبور کرد. سرمایه داری بدون فقری اینچنین وحشتناک و بیرحم و گسترده میتواند هنوز سرپا باشد و سود ببرد. در جامعه ایران سرمایه کافی، نیروی انسانی کافی، عواطف و نوعدوستی کافی، وجود دارد که این مشکلات را بسرعت تخفیف داد.”[4]
بی خانمانی نه تنها معضل سرمایه داری پیرامونی بلکه معضل سرمایه داری متروپل نیز است، به عبارت بهتر بی خانمانی، بیگانگی انسان از خود، سقوط ارزش های انسانی و ده ها معضل دیگر نه محصول دولتهای غیر مسئول بلکه معضل جامعه سرمایه داری است. در پیشرفته ترین کشور سرمایه داری، در ثروتمندترین کشور سرمایه داری، آمریکا، در جائی که مجسمۀ آزادی ایستاده است، به آمار خود همان کشور “متمدن” در سال 2013 میلادی فقط 2،5 میلیون کودک بخانمان بوده است![5] بر خلاف هذیان های جناج چپ سرمایه، بیگانگی انسان از خود و در شکل خاص خود اعتیاد، بخانمانی در گام اول نه یک معضل شخصی بلکه یک معضل اجتماعی است. در دوران شکوفائی سرمایه داری، در دوران دولت های رفاه نیز، جامعۀ طبقاتی چنین معضلاتی را از خود بروز میداد.
همبستگی انسانی و یاری به انسانهای بی خانمان و بیگانه از خود و کمک به آنها در راستای بازیابی کرامت و حرمت انسانی خود، نه تنها انسانی بلکه ضروری است به شرطی که در خدمت تقویت نهادهای سرمایه نباشد. اما مهمتر از آن درک علل بیگانگی این انسانها از ارزش های انسانی خود است، نظامی که شرایط مادی بی خانمانی آنها را فراهم می سازد، دنیائی که برای اکثریت عظیم ساکنان این کرۀ خاکی با کثافت و خون تداعی می شود.
جامعه طبقاتی سوای از اینکه یک جهنم زمینی و قابل لمس برای اکثریت ساکنان این کرۀ خاکی است از خود بیگانگی انسان را نیز به ارمغان می آورد. تنها با از میان رفتن زمینه های مادی جامعه طبقانی، روابط تولیدی سرمایه داری و بردگی مزدی است که یک زندگی شایستۀ انسانی نه تنها برای طبقه کارگر بلکه برای کل بشریت بوجود می آید و به زندگی طفیلی طبقۀ بورژوا نیز خاتمه داده می شود. این امر تنها از طریق انقلاب کمونیستی امکان پذیر است. ما اعلام کرده ایم: “انقلاب کمونیستی یا نابودی بشریت”! اگر انقلاب کمونیستی صورت نگیرد، نابودی بشریت انکار ناپذیر است. نابودی بشریت تنها از طریق جنگ جهانی نیست، بلکه جنگ جهانی تنها یکی از اشکال آن است، نابودی بشریت می تواند اشکال دیگری نیز بخود بگیرد، شکلی چون فاجعه محیط زیستی یا از طریق سقوط بشریت و تداوم توحش و بربریت سرمایه داری.
فیروز اکبری
13 دی 1395
یادداشتها:
[1] http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/86383/زندگی-در-گور
[2] http://www.eghtesadonline.com/بخش-خودرو-4/166935-رنگین-کمان-پورشه-ها-در-تهران-عکس
[3] http://www.mehrnews.com/news/2436180/افزایش-ساخت-برج-باغ-ها-در-تهران-پنت-هاوس-های-۱۶۰-میلیاردی-در
[4] http://www.azadi-b.com/M/2016/12/post_13.html