مشارکت صدای انترناسیونالیستی در کنفرانس ضد جنگ
توضیح:
26 اسفند 1402 معادل با 16 مارچ 2024 کنفرانس ضد جنگی با الهام از کنفرانس زیمروالد 1915 تحت عنوان «ابتکار زیمروالد» در شهر هامبورگ برگزار گردید که جریانات ضد جنگ در آن شرکت کرده بودند. کنفرانس به زبان آلمانی بود ولی به زبان انگلیسی نیز ترجمه میشد. شرکت کنندگان به 2 سوال که از قبل تعیین شده بود، باید پاسخ میدادند. برگردان فارسی مشارکت صدای انترناسیونالیستی منتشر میشود، امید است گامی در خدمت شفافیت فضای سیاسی باشد.
رابطه بحران و جنگ چیست؟
جنگ و بحران دو سوی سکهای به نام سرمایهداری هستند یا به عبارت بهتر دو لحظه از زندگی سرمایهداری هستند و نمیتوان آنها را جدا از سرمایهداری تصور کرد. از آنجائیکه از ویژگیهای سرمایهداری هستند، نمیتوان گفت که یکی عامل دیگری است، هر چند میتوانند بر همدیگر تاثیر بگذارند. ولی این ویژگیهای سرمایهداری با توجه به رشد سرمایهداری، خود را در مقاطع مختلف از زندگی سرمایهداری، به اشکال متفاوت نشان داده است.
این یک واقعیت است وقتی سرمایهداری هنوز نظام مسلط جهانی نبود یعنی قبل از قرن بیستم، بورژوازی سعی میکرد از طریق جنگ به دنبال راهی برای خروج از بحران باشد و جنگ میتوانست منفعت اقتصادی به دنبال داشته باشد. بورژوازی با جنگ میتوانست موقتا بار بحران را به مناطق دیگر انتقال دهد. بعضی از این جنگها حتی به گسترش سرمایهداری نیز کمک میکردند.
بر خلاف دوران اولیه سرمایهداری که بحرانها، بحران بخشهائی از جهان بود که سرمایهداری شده بود، در عصر انحطاط سرمایهداری، در عصر امپریالیسم بحران سرمایهداری، بحران کل نظام سرمایهداری است و جنگ به شیوه زندگی سرمایهداری تبدیل شده است. در عصر انحطاط سرمایهداری که یک نظام مسلط جهانی است، بحران و جنگ خود را به عنوان عارضه نظام جهانی همزمان نشان میدهند. با این وجود دولت که نماینده بورژوازی ملی است، همچنان تلاش دارد بحران سرمایهداری را به مناطق دیگر انتقال دهد، به عبارت دیگر هزینه بحران را به دیگر دولتهای سرمایهداری انتقال دهد که عواقب آن در سرمایهداری پیرامونی بسیار وحشتناک است.
در دوران جنگ سرد و حتی بعد از آن قدرتهای بزرگ امپریالیستی بیشتر از طریق جنگهای نیابتی، تنشهای امپریالیستی را پیش میبردند ولی الان مستقیما با هم درگیر شدهاند و این همان چیزی است که جنگ روسیه -اوکراین (ناتو) بیانگر آن است. برخلاف دوران قبل از قرن بیستم، جنگهای اخیر توجیه اقتصادی ندارند و برای کسب هژمونی امپریالیستی هستند. آمریکا در جنگ افغانستان حدود 3 تریلیون دلار آمریکا هزینه کرد. آیا افغانستان با ویژگی امروزی میتواند تا 100 سال دیگر 3 تریلیون دلار آمریکا تولید کند. کدام بازسازی و کدام انباشت سرمایه در افغانستان صورت گرفت؟
سرمایه داری جنگ بی پایان است، صلح پایدار در سرمایهداری ممکن نیست. صلح جنگافروزان تنها می تواند یک میان پرده در سرمایهداری جنگ طلب باشد. از درون صلح سرمایهداری تنها شعلههای جنگ میتواند زبانه بکشد. حتی اگر گانگسترهای درگیر به آتش بس برسند، موقتی خواهد بود و در آینده شاهد سر برآوردن تنشهای امپریالیستی خواهیم بود.
چه کسی و چگونه می تواند به جنگ واکنش نشان دهد؟
تاریخ نشان داده است که تنها طبقه کارگر به عنوان یک طبقه اجتماعی قادر است جنگ امپریالیستی را پایان دهد و آلترناتیوی برای جنگ امپریالیستی ارائه دهد و یا جنگ را به نبرد طبقاتی تبدیل کند. این بسیج پرولتاریا و «خطر» انقلاب آلمان بود که بورژوازی را وادار به پایان دادن جنگ جهانی اول و صلح کرد.
این یک واقعیت انکار ناپذیر است که شرایط امروز با شرایط جنگ امپریالیستی اول قابل مقایسه نیست. طبقه کارگر در سال 1914 در قیاس با امروز از شرایط بهتری برخوردار بود و انقلابیون از نفوذ بهتری در درون طبقه کارگر برخوردار بودند. موضعگیری انقلابیون که نماد مشخص آن، موضع جناح چپ زیمروالد بود، یعنی شکستطلبی انقلابی و تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی بود، موضعی کاملا انقلابی و مارکسیستی بود.
با تکامل سرمایهداری، شیوه جنگها و نیروی جنگها نیز تغییر یافته است. در جنگهای جدید از بسیج میلیونی کارگران در لباس سرباز خبری نیست و بخشی از نیروی ارتش را نیروی مزدوران همچون «بلکواتر» در خدمت ارتش آمریکا یا نیروی واگنر در خدمت ارتش روسیه و غیره تشکیل میدهند.
اشکال مبارزه با جنگ برای طبقه کارگر و انقلابیون نیز تغییر یافته است و این مسئله باعث شده که زمینه مادی تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی امروزه عملا از بین برود. ما معتقد هستیم که شعار کاملا درست مارکسیستها در سال 1914 یعنی «تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی» امروز نمیتواند یک شعار منطقی باشد.
پروپاگندای دمکراسی بورژوایی با توجه به امکانات سرشاری که برای مهندسی افکار عمومی دارد، تبلیغات جنگی بهتری دارد، دروغ هایشان بزرگتر و بهتر است. بدون تبلیغات جنگی، بدون پروپاگاندای جنگی، بدون مسموم کردن طبقه کارگر، تداوم هیچ کدام از جنگها میسر نیست. تبلیغات جنگی از سوی جنایتکاران جنگی تنها برای مسموم کردن طبقه کارگر برای پذیرش شرایط جنگی است، تا طبقه کارگر قادر به اعتراض به شرایط جدید نشود و به مبارزه متوسل نشود.
تمامی جنایتکاران جنگی به پتانسیل طبقۀ کارگر واقف هستند، در حافظۀ تاریخی دارند که تنها این طبقه اجتماعی قادر است به جنگ خاتمه دهد. لذا با پروپاگاندای جنگی و با ایجاد اغتشاش فکری میخواهند مانع بیدار شدن غول خفته، طبقه کارگر جهانی شوند تا راحتر اهداف امپریالیستی خود را پیش ببرند.
اين يک حقيقت انکار ناپذير است که افکار حاکم، افکار طبقه حاکم است و تنها در شرايط انقلابي است که اين قاعده نقض ميگردد. و از این منظر است کارگران در شرایطی که سطح مبارزه طبقاتی پائین است، بیشتر در معرض پذیرش افکار طبقه حاکم هستند و حاضر به قبول ناسیونالیسم، سیاست جنگ طلبی، سقوط استانداردهای زندگی و… هستند
“طبقهاي که وسائل توليد مادي را در اختيار دارد، در نتيجه وسائل توليد ذهني را نيز تحت کنترل خواهد داشت، بنحوي که افکار آنها که فاقد وسائل توليد ذهني هستند در کل تابع آن است. … لذا به عنوان متفکران، به عنوان توليدکنندگان افکار نيز حکومت ميکنند و توليد و توزيع انديشههاي عصر خويش را تنظيم مينمايند: بدينسان افکار آنان افکار حاکم آن دوران نيز است.”[1]
تاکید ما بر مبارزه طبقاتی است که در روند خود و با شدت یابی خود نه تنها میتواند علیه جنگ امپریالیستی واکنش نشان دهد بلکه دولت سرمایه را به چالش بکشد.
ما اخیرا شاهد گسترش مبارزات کارگری در اقصی نقاط جهان در اعتراض به سقوط استاندارهای زندگی خود هستیم. این اعتراضات کارگری پاسخی به بحران اقتصادی سرمایهداری هستند نه یک واکنش به جنگ امپریالیستی. اما نکته حائز اهمیت این است که مبارزات طبقه کارگر حاوی بذر مبارزه طبقه کارگر علیه جنگ امپریالیستی است که در روند خود میتواند نظام سرمایه داری را به چالش بکشد.
مبارزه طبقاتی چون ضد سرمایهداری است، نه تنها بین بخشهای مختلف، بین نسلهای مختلف بلکه مرزهای مختلف را در نوردیده و در بین استثمارشدگان کشورهای مختلف اتحاد طبقاتی مهیا میکند. در جریان این مبارزه است که کارگران به قدرت طبقاتی خود آگاه میشوند. این وظیفه کمونیستها است که نه تنها جنگ امپریالیستی را محکوم کنند و از انترناسیونالیسم دفاع کنند بلکه در راستای توسعه آگاهی، در راستای تکامل اعتراضات به سقوط استانداردهای زندگی به اعتراضات تا سطح اعتراض به جنگ امپریالیستی تلاش کنند و نقش یک قطبنمای سیاسی را ایفا کنند.
صدای انترناسیونالیستی
26 اسفند 1402
یادداشت:
[1] – ايدئولوژي آلماني، مارکس و انگلس