تغییر توازن قدرتهای امپریالیستی و بازنویسی نظم جهانی: ضرورت سازمانیابی مستقل طبقهی کارگر
به دنبال نشست آلاسکا میان ایالات متحده و روسیه، نشستی که گفته میشد قرار است به جنگ امپریالیستی میان روسیه و اوکراین (ناتو) پایان دهد، سازمان همکاری شانگهای اجلاس خود را برگزار کرد. این اجلاس بزرگترین گردهمایی این سازمان از زمان تأسیس آن بود و رهبران بیش از ۲۰ کشور در آن حضور داشتند. در جریان نشست، ۲۵ سند همکاری به امضا رسید و در پایان نیز بیانیهای مشترک صادر شد.
بلافاصله پس از این اجلاس، چین رژهی «روز پیروزی» را برگزار کرد؛ رژهای که بیش از هر چیز، نمایش قدرت روزافزون این کشور تلقی شد. این مراسم یادآور رژهی روز پیروزی (۹ مه) در شوروی بود، رژهای که به نماد نمایش قدرت نظامی شوروی تبدیل شده بود و رهبران آن کشور از بالای مقبرهی لنین نیروها را سان میدیدند. در پکن، در نمایشی مشابه، شی جینپینگ با پوشش مائویی، به همراه دیگر رهبران داخلی و میهمانان خارجی، از سکوی بالای دروازهی تیانآنمن نیروهای نظامی چین را سان دید.
با فروپاشی نظم دو قطبی و کاهش جایگاه جهانی روسیه، ایالات متحده به تنها قدرت مسلط جهان بدل شد و برای حفظ هژمونی خود، جنگهای متعددی را به راه انداخت. اما امروز این توازن قدرت امپریالیستی در حال دگرگونی است؛ قدرتی نوظهور چون امپریالیسم چین سر برآورده و به بیان دیگر، نظم جهانی در حال بازنویسی است.
اکنون این پرسش مطرح میشود: آیا این تغییر در موازنهی قدرت به معنای شکلگیری بلوکبندیهای جدید جهانی است؟ آیا سازمان همکاری شانگهای از چارچوب همکاریهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی فراتر رفته و به سوی نوعی پیمان نظامی ـ امنیتی مشابه ناتو حرکت خواهد کرد؟
به عبارت دیگر، آیا جهان در آستانهی پیدایش بلوکبندی تازهای است که در آن «بلوک شرق» با محوریت چین و همراهی کشورهایی چون روسیه، کرهی شمالی، ایران و دیگران در برابر «بلوک غرب» به رهبری ایالات متحده صفآرایی خواهد کرد؟ یا آنکه نظم نوین جهانی در مسیری چند قطبی پیش میرود، با قطبهایی چون آمریکا، اروپا و چین که هر یک بخشی از قدرت و نفوذ جهانی را در اختیار دارند؟
اگر دوران پس از فروپاشی، جنگ سرد را در نظر بگیریم، قدرتهای بزرگ امپریالیستی بهطور مستقیم وارد تنشهای نظامی با یکدیگر نمیشدند؛ بلکه این رقابتها و تنشها را از طریق جنگهای نیابتی پیش میبردند. گرچه در این میان، قدرتهایی مانند ایالات متحده همچنان مستقیماً به کشورهای کوچکتر، در راستای اهداف امپریالیستی خود، حمله میکردند؛ چنانچه شاهد لشکرکشی به افغانستان، عراق و دیگر کشورها بودیم.
این یک واقعیت انکارناپذیر است که تنشهای نظامی و جنگهای امپریالیستی نه حاصل سیاست رهبران نادان یا دیکتاتور، بلکه بخشی اجتنابناپذیر از زیست سرمایهداری در دوران انحطاط آن است. با این حال، تفاوت بنیادی میان جنگ در عصر امپریالیسم و جنگهای پیش از آن در این است که در دوران کنونی، جنگ به شدت تکنولوژیک و کشتار به شکل گسترده و صنعتی صورت میگیرد.
درحال حاضر ، ویژگی متمایز شرایط کنونی آن است که قدرتهای بزرگ امپریالیستی خود مستقیماً درگیر تنشها و رقابتهای نظامی شدهاند و از پیامدهای آن نیز تأثیر میپذیرند. در جهانی که هر قدرتی در پی تأمین منافع امپریالیستی خویش است و رقابتها نه تنها از طریق جنگهای نیابتی، بلکه بهشکل مستقیم و نظامی نیز میان قدرتهای بزرگ جریان دارد، و در شرایطی که اتحادها و همگراییها تنها تا زمانی پایدارند که منافع امپریالیستی اقتضا کند، این پرسش اساسی مطرح میشود:
ما با چه نوع نظمی رو به رو هستیم؟ آیا در واقع با نظمی مواجه نیستیم که میتوان آن را «نظمِ همه علیه همه» نامید؟
با این همه، باید توجه داشت که تنشها و توازن قوای امپریالیستی تنها یک سوی معادله هستند، سوی دیگر آن، طبقهی کارگر جهانی است. این تحولات جهانی بیتردید تأثیری عمیق بر موقعیت این طبقه بر جای خواهد گذاشت. با تشدید رقابتهای اقتصادی و نظامی، این طبقهی کارگر است که بار سنگین چنین کشمکشهایی را بر دوش میکشد؛ خواه از طریق فقر، بیکاری، مهاجرت اجباری یا مرگ در میدانهای جنگی که هیچ نفعی برای او ندارد. در چنین شرایطی، مسئلهی تعیین کننده آن است که آیا طبقهی کارگر خواهد توانست از پراکندگی کنونی رهایی یابد، مرزهای ملی را پشت سر بگذارد و بار دیگر خود را بهمثابهی یک نیروی تاریخیِ جهانی و به عنوان یک طبقهی اجتماعی در برابر نظام سرمایهداری مطرح کند یا نه.
از همه مهمتر، این پرسش اساسی پیشِ روی ما قرار دارد که وظیفهی کمونیستها در این برههی خطیر تاریخی چیست. کمونیستها باید بتوانند در دلِ بحرانهای امپریالیستی، مسیر استقلال سیاسی طبقهی کارگر را از تمامی اردوگاههای قدرت ترسیم کنند، مبارزه علیه جنگ و ستم طبقاتی را به هم پیوند دهند، و چشماندازی انترناسیونالیستی و سوسیالیستی در برابر تودههای کارگر بگشایند، کارگرانی که از نظام موجود به ستوه آمدهاند و در جست و جوی راهی برای رهاییاند.
در این کتابچه، تلاش خواهیم کرد این مسائل را با توجه به شرایط کنونی و از افق انترناسیونالیستی مورد بررسی قرار دهیم. امید است این نوشتار گامی در جهت روشنتر شدن فضای سیاسی باشد.
فهرست مطالب:
♦ مقدمه
♦ زمینههای شکلگیری سازمان همکاری شانگهای
♦ بیانیه تیانجین
♦ نشست آلاسکا
♦ جنگ رسانهای برای بازگشت روسیه به صحنه جهانی
♦ هند: اهرم فشار غرب یا بازیگر مستقل امپریالیستی؟
♦ گسترش نفوذ چین و روسیه: چالشی برای بورژوازی غرب
♦ نمایش قدرت در پکن
♦ جاه طلبیهای امپریالیستی چین
♦ شتاب گرفتن هرج و مرج در خاورمیانه
♦ افول موقعیت اروپا؟
♦ واکنش آمریکا به چالش چین
♦ رقابتهای تسلیحاتی
♦ شرایط جهانی و ضرورت سازمانیابی مستقل طبقه کارگر
♦ خطوط اصلی مواضع:
کتاب را با کلیک کردن روی تصویر زیر دانلود کنید!





















