نظام بربر سرمایه داری منشاء تباهی انسانهاست!
هر سه ساعت یک نفر بر اثر اعتیاد به مواد مخدر در ایران می میرد!
نیازی نیست تا از کنار محلات «خاک سفید»، «دروازه غار»، «میدان اعدام»، «عود لاجان»، «سعید صحنه» و غیره بگذری و شاهد بیگناه تباهی انسانها باشی. نیازی نیست روزنامه ها را ورق بزنی تا تیترهائی چون، والدین معتادی، دختر 12 ساله را در قبال کراک فروختند! معتادی که دختر 14 ساله اش را فروخت! مرد معتاد دختر دو ساله اش را فروخت! زن معتاد فرزندش را فروخت! خرید مواد مخدر به ازای فروش فرزند! بچه فروشی در دروازه غار، حتی به قیمت سه روز مواد مخدر! مرد معتاد: بچه ام را می فروشم، می خرید؟ مرد معتادی که همسر خود را فروخت! و …. را بخوانی و اخبار نابودی انسانها و سقوط بشریت را گواه باشی.
طاعون اعتیاد به همه جای این جامعۀ وارونه ریشه دوانیده است و اختاپوسی گونه حضور خود را همه جا و هر زمان نشان میدهد. آمار رسمی و قابل اعتمادی از این معضل اجتماعی وجود ندارد اما اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی در اسفند 13۹۱، تعداد معتادان به مواد مخدر را «در مجموع دو میلیون» نفر اعلام کرده بود. سال بعد از آن در مهرماه سال 13۹۲ رسول خضری، عضو هیات رییسه کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از افزایش آمار معتادان در ایران به «سه و نیم میلیون» نفر خبر داد.[1] اگر خانواده های معتادان را هم در نظر بگیریم، میتوان گفت که بیش از 6 میلیون از اعضای جامعه با طاعون خطرناک اعتیاد دست پنجه نرم می کنند و یک زندگی جهنمی زمینی و واقعی را در قلمرو حاکمیت «سایۀ خدای سرمایه» روزانه تجربه می کنند.
قربانیان این طاعون اجتماعی کسانی هستند که هویت انسانی خود را از دست داده اند، کسانی که ارزش های انسانی برایشان مفهومی ندارد، کسانی که کرامت انسانی واژۀ بیگانه برایشان است، کسانی که تا آن درجه سقوط کرده اند که حاضرند، جگر گوشۀ خود را تنها به قیمت سه روز مواد مخدر بفروشند! “شوهر معتادم مرا در قبال دریافت مبلغی بسیار ناچیز به چهار جوان فروخته بود.” این دردنامۀ یک زن در دوران برده داری نیست که بفروش می رسد، در دوره افتاده ترین جای جامعه هم نیست، در منطقه تحت حاکمیت طالبان ها هم نیست، بلکه کابوس حقیقی در یک کلان شهر ایران در قرن بیست و یکم و در یک جامعه مدرن است! این سقوط ها فردی و شخصی نیستند بلکه اجتماعی هستند و انعکاسی از سقوط روبنای سیاسی سرمایه داری در حال انحطاط است که در سرمایه داری پیرامونی این سقوط و انحطاط با شتاب بیشتری انجام می گیرد و شکل زمخت بخود می گیرد.
تغییرات جامعه و صنعتی تر شدن جامعه، این معضل اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. تولید صنعتی و کارگاهی مواد مخدر و به شکل انبوه، جایگزین تولید سنتی گردید. این امر منجر به آن شد که الگوی مصرفی از مواد مخدر سنتی به مواد مخدر صنعتی گرایش پیدا کند. اگر مواد مخدر سنتی سستی زا و یا توهم زا بودند، مواد مخدر صنعتی اثر ترکیبی از توهم زایی و تحرک بخشی دارد و سیستم مرکزی اعصاب را تحریک کرده و رفتاری بسیار تشنج زا و مخرب برای شخص معتاد ارائه میدهد و به طبع آن عوارض بسیار ناهنجار و مخرب تری از مواد مخدر سنتی برای جامعه ایجاد می کند.
مرتضی تمدن استاندار تهران اظهار داشت: “میانگین دسترسی به مواد مخدر در تهران به کمتر از پنج دقیقه رسیده است.”[2] این واقعیت دردناک و انکار ناپذیر بیانگر آن است که تجارت مرگبار مواد مخدر در سرمایه داری پیرامونی چون ایران نمی تواند بدون نقش و دخالت بخشی از دستگاه دولتی انجام گیرد. عکس روبرو نه اردوگاه تفریحی و تابستانی جوانان بلکه پاتوق معتادان معروف به «سعید صحنه» در منطقۀ زیر پل ملاصدرا ضلع غربی چمران، رودخانه اوین – درکه در تهران است. جائی که اسکلت های متحرک در جنب و جوش هستند، جائی که قربانیان نظام کثیف سرمایه، حاضر به انجام هر جنایتی هستند، جائی که هر گونه ارزش های انسانی واژه ای بیگانه است.
طاعون اعتیاد بعد از تصادفات رانندگی، دومین عامل تباهی انسانها در این جامعه وارونه است. قائد رحمتی فرمانده نیروی انتظامی گیلان گفت: “سوء مصرف مواد مخدر بعد از تصادف، دومین عامل مرگ و میر غیر طبیعی در کشور به شمار می رود.”[3]
قبلا ، معمولا پدیدۀ موادمخدر را معضلی می دانستند که بیشتر افراد حاشیه جامعه را گریبانگیر خود میکرد. در حالی که امروزه 21.45 درصد معتادان از تحصیلات آکادمیک برخوردارند.[4] به عبارت دیگر تحصیلا لیسانس یا بالاتر از آن را دارند. دردناک تر و مخرب تر از همه این است که این معضل اجتماعی طبقه کارگر را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. وزیر کشور افزود:”در یکی از استانهای مهم کشور ۲۵ درصد کارگران صنعتی مبتلا به اعتیاد هستند زیرا قاچاقچیان مواد مخدر از این مکانها سود میبرند.”[5]
کارگران صنعتی که بخش پیشرو طبقه کارگر را باید تشکیل دهند و نقش مهمی در مبارزات طبقه کارگر ایفا کنند، وقتی دچار این طاعون می شوند، قطعا عوارض وحشتناکی برای طبقه کارگر ایفا می کنند و عملا به شکل فیزیکی بخشی از طبقه کارگر را به نابودی می کشاند و آنان را از هویت اجتماعی و طبقاتی خود تهی می کند.
زمینه های مادی شکلگیری چنین معضل های اجتماعی، وجود نظام طبقاتی و در عصر ما، سرمایه داری در حال احتضار می باشد. شکل گیری باندهای مافیایی که بعضا ریشه در نهادهای دولت سرمایه داری دارند، از معضلات سرمایه داری در حال انحطاط می باشد. اگر در جامعه ای استثمار نباشد، اگر در جامعه ای پول نباشد، اگر روابط کالائی نباشند، اگر ده ها معضل دیگر اجتماعی نباشد، قطعا زمینه های مادی این طاعون نیز از بین می رود. انسانها محصول شرایط اجتماعی خود هستند و سرمایه داری عصر امپریالیسم نیز روبنای خاص خود را، فرهنگ خاص خود را دارد که در آن سقوط ارزش های اجتماعی با شتاب بیشتری صورت می گیرد.
ما اعلام کرده ایم:”انقلاب کمونیستی یا نابودی بشریت”! اگر انقلاب کمونیستی صورت نگیرد، نابودی بشریت انکار ناپذیر است. نابودی بشریت تنها از طریق جنگ جهانی نیست، بلکه تنها یکی از اشکال آن است و می تواند اشکال دیگری نیز بخود بگیرد، همچون از طریق فاجعه محیط زیستی، از طریق سقوط بشریت و غیره. تنها با به زیر کشیدن سرمایه داری از طریق انقلاب کمونیستی است که طبقه کارگر میتواند به تباهی روزانه انسانها در جای جای این کرۀ خاکی پایان دهد و یک نظامی شایسته کرامت انسانی، نظامی شایسته بشریت، یک جامعه بـدون طبقه ارئـه دهد و کل بشریت را از توحش و کثافات سرمایه داری نجات دهد.
فیروز اکبری
23 خرداد 1393
یادداشت ها:
[2] خبرگزاری ایسنا به تاریخ 17 فروردین 1392
[3] http://tnews.ir/news/5B9323729889.html
[4]http://ilna.ir/news/news.cfm?id=170096
[5] منبع بالا