فرانسه “آزاد، قوی و شاد” پرولتاریا را قتلعام میکند
با پیشگفتار و ترجمه صدای انترناسیونالیستی
در جریان انتخابات زود هنگام فرانسه، سه بلوک سیاسی به رقابت پرداختند. راست افراطی تحت عنوان اجتماع ملی (به رهبری مارین لوپن)، ائتلاف میانه (به رهبری مکرون) و ائتلاف جبهه نوین خلق. نتیجه انتخابات دور اول پیروزی چشمگیر حزب اجتماع ملی و کسب بیش از 33 درصد آراء توسط راست افراطی بود.
ائتلاف جبهه نوین خلق یک ائتلاف گسترده از احزاب چپ همچون «فرانسه تسلیم ناپذیر»، حزب سوسیالیست، اکولوژیستها، حزب کمونیست فرانسه و چندین حزب دیگر است که در پاسخ به انتخابات زود هنگام و برای مقابله با راست افراطی در اوایل ژوئن 2024 شکل گرفت. بر خلاف دور اول، در دور دوم جبهه نوین خلق به پیروزیهای چشمگیری نائل شد و راست افراطی مقام سوم را کسب کرد.
جبهه نوین خلق در فرانسه الهام گرفته از جبهه خلق 1936 است، اگر چه با آن بسیار متفاوت است. جبهه خلق در دهه 1930 بدنبال شکست تاریخی پرولتاریا و به عبارت بهتر برای تکمیل این شکست و آماده سازی پرولتاریا برای بسیج به جنگ امپریالیستی شکل گرفت. در حالیکه در شرایط کنونی، پرولتاریا در شرایط شکست بعد از جدالهای عظیم طبقاتی قرار ندارد و به عبارت بهتر پرولتاریا هنوز در سطح جهانی وارد نبردهای طبقاتی برای به چالشکشیدن سرمایهداری نشده است. بگذارید حقایق را با ارجاع به حوادث اجتماعی و حافظه تاریخی بررسی کنیم.
تاکتیک «جبهه متحد»، تاکتیکی است که بر طبق آن سازمانهای انقلابی میتوانند با جناحهایی از بورژوازی تحت عنوان احزاب به اصطلاح «احزاب کارگری» همکاری کرده و وارد اتحاد شوند و در جریان این همکاری ماهیت بورژوایی آنها را افشاء کنند. تاکتیک «جبهه متحد» یا تاکتیکهای شبیه آن مخربترین سلاحی برای انحراف مبارزه طبقاتی است. استقلال پرولتاریا شرط اساسی برای تکامل مبارزه طبقاتی است.
در سومین کنگرۀ انترناسیونال کمونیستی در سال 1921 تاکتیک «جبهه متحد» مطرح شد اما با مقاومت کمونیستهای چپ بخصوص از کشورهای ایتالیا، آلمان و هلند روبرو شد. چهارمین کنگره کمینترن در سال 1922 تاکتیک «جبهه متحد» را تصویب نمود. به موجب آن میبایست کمونیستها با «سلاخان امپریالیستی»، با قاتلان لوکزامبورگ و لیبکنخت، با «خائنان اجتماعی» و با احزاب به اصطلاح «احزاب کارگری» مبارزه مشترکی را پیش ببرند.
در سال 1936 در فرانسه با موجی از اعتراضات کارگری روبرو بودیم، همزمان راست افراطی نیز در حال پیشروی بود. رهبران اتحادیههای کارگری CGT وCGTU تمام تلاش خود را بکار بردند تا اعتراضات کارگری را در مجرای ضد فاشیستی کانالیزه کرده و خفه کنند. برای مقابله با فاشیسم و در دفاع از دموکراسی و نهادهای آن، بدنبال انتخابات پارلمانی بهار 1936 جبهه خلق که ائتلافی از نیروهای چپ، به ویژه سوسیالیستها[1]، استالیسنیستها، تروتسکیستها و غیره بود، قدرت را در دست گرفت. نخست وزیر دولت جبهه خلق، لئون بلوم[2] و وزیر کشور دورموی[3] سوسیالیست بود.
در ژوئن 1936 کارگران فرانسه دست به اعتراضات بی سابقه کارگری میزنند. موج بی سابقهای از اعتراضات و اعتصابات کارگری جامعه را فرا میگیرد، رهبران اتحادیههای کارگری از موج عظیم اعتصابات کارگری غافلگیر میشوند. کارگران موفق به دستاوردهایی چون 40 ساعت کار هفته، مرخصی با حقوق، افزایش دستمزدها و غیره میشوند. اما بعدا دولت جبهه خلق موفق میشود اعتراضات کارگری را خفه کند و به تدریج دستاوردها را باز پس گیرد.
برای پایان دادن به هرگونه مقاومت کارگری، دولت جبهه خلق به سرکوب کارگران و انقلابیون پرداخت. دولت جبهه خلق برای کشتار کارگران در سال 1937 پلیس را فرا خواند. بورژوازی با کشتار و سرکوب اقلیتهای سرکش و رزمندهی کارگران، موفق شد کل پرولتاریای فرانسه را به دفاع از ملت بکشاند.
در راستای شفافیت فضای سیاسی و همچنین نشان دادن مواضع و عملکرد چپگرایان و کمونیستهای چپ در جریان جبهه خلق در دهه 1930 میلادی و درس گرفتن از حوادث آن مقطع، اقدام به ترجمه مقالهای از نشریه بیلان[4] شماره 40 به تاریخ آوریل-مای 1937 ارگان کمونیست چپ کردیم تا مواضع کمونیستهای چپ را در آن مقطع تاریخی نشان بدهیم. بخاطر اینکه شرایط اجتماعی آن مقطع و همچنین حوادث حدود 90 سال قبل برای خواننده فارسی زبان قابل درک باشد توضیحاتی در رابطه با قتلعام کلیشی و همچنین شخصیتهای دخیل در آن داده میشود تا مواضع کمونیستهای چپ در آن مقطع راحتتر قابل درک باشد.
در دهه 1930 میلادی در فرانسه از سینما برای جلسات سیاسی بخصوص از طرف راست افراطی استفاده میشد. در 16 مارس 1937 حزب اجتماعی فرانسه(Parti social français)[5] که یک حزب دست راستی بود تصمیم میگیرد در کلیشی که یک محله طبقه کارگرنشین در شمالغربی پاریس است، گردهمایی تحت عنوان تماشای فیلم نبرد (La Bataille) در سینمای المپیا برگزار کند. این تاکتیک «فرانسوا د لاروک»[6] بود که در محلات کارگری جلسه یا تظاهرات راست افراطی را برگزار کند.
با توجه به احساسات ضد فاشیستی در محلات کارگری در کلیشی نیز همزمان فراخوان یک تظاهرات متقابل در نزدیکی محل تجمع نیروهای حزب اجتماعی فرانسه داده میشود. این تظاهرات متقابل برای نشان دادن این بود که مردم محلات کارگری فاشیسم را قبول ندارند و در چنین محلاتی مورد استقبال قرار نمیگیرند. بیشترین تلاش برای بسیج نیرو و آژیتاسیون برای تظاهرات متقابل انجام گرفته بود.
همزمان پلیس تحت حاکمیت دولت جبهه خلق حدود 1800 پلیس و بخصوص گارد سیار برای مقابله با تظاهرات گسیل میکند. فرماندهان پلیس به نیروهای تحت امر خود دستور داده بودند، هر چیزی را که تظاهرکنندگان پرتاب کردند، به سوی خودشان پرتاب کنند. تظاهرکنندگان با پلیس درگیر میشوند، سنگ سنگفرش خیابانها و بطریها بین تظاهرکنندگان و پلیس رد و بدل میشود. پلیس تقاضای نیروی کمکی میکند و با سر رسیدن نیروی کمکی پلیس به سوی تظاهرکنندگان آتش می گشاید. در همان لحظه پنج نفر از تظاهرکنندگان کشته و 276 نفر زخمی میشوند، یکی از مجروحان نیز بعدا فوت میکند. از طرف نیروی سرکوب نیز یک پلیس کشته و چندین تن نیز زخمی میشوند. پلیس اعلام کرد محرکین به طرف پلیس شلیک کردند و پلیس از خود دفاع کرده است.
تحقیقات دولت جبهه خلق از کشتار کارگران واقعا مشمئز کننده بود، بازپرس و قاضی از پزشکان خواستند دستهای جانباختگان و زخمیها را بررسی کنند تا مشخص کنند که آیا آثاری از آهن یا خاک روی دست آنها وجود دارد یا خیر، تا مشخص شود پرتابهای به سمت پلیس پرتاب کردهاند یا نه. آیا اثری از اسلحه در دستان آنها است یا خیر؟ دولت جبهه خلق میخواست وانمود کند که پلیس در دفاع از خود شلیک کرده است، این در حالی است که همه کشته شدگان از پشت به آنها شلیک شده بود، چون در حال فرار بودند.
مدت کوتاهی بعد از قتلعام، رالف سوپا، کاریکاتوریست هفتهنامهای تحت عنوان شورشی که در آن مقطع منتشر میشد، لئون بلوم سوسیالیست را با لباسهای غرق در خون ترسیم کرد و نوشت:
“چه کسی گفته من خون فرانسوی ندارم؟”[7]
هانری آموروکس، روزنامه نگار، عملکرد دولت جبهه خلق در رابطه با کشتار کارگران و حوادث مربوط به آن را در یک جمله چنین جمعبندی کرد:
“پلیس یک دولت چپ توسط یک جمعیت چپ مورد حمله قرار گرفت، پلیس چپ به سمت جمعیت چپ شلیک کرد.”[8]
بلوم سوسیالیست عوامفریبانه در ماه بعد از کشتار کارگران در برابر سوسیالیستهای پاریس از «تراژدی کلیشی» صحبت کرد. قاتل کارگران، سرمست از حیلهگری خود آنقدر پیش رفت که به خود تبریک گفت، طبقه کارگر، نه تنها دولت جبهه خلق بلکه «حتی رژیم جمهوری خواه» را نیز سرزنش نکرده است.[9]
طبقه کارگر با مراجعه به حافظه تاریخی خود، باید از تجارب تاریخی خواهران و برادران طبقاتی خود بهرهمند شده و با پرهیز از همان اشتباهات، افق بهتری پیش روی خود قرار دهد. واقعیت این است که برخلاف سر و صدای چپگرایان در رابطه با پیشرویهای جبهه نوین خلق با رای دادن نمیتوان با حملات بورژوازی مقابله کرد. اگر جبهه نوین خلق قدرت را به دست گیرد و مبارزات کارگری وارد جدالهای جدی شوند، این بار پلیس جبهه نوین خلق، کارگران معترض را به گلوله خواهد بست. در مقابل خاک پاشیدن چپگرایان به چشمان طبقه کارگر کمونیستهای چپ تاکید میکنند که تنها از طریق مبارزه طبقاتی و با انترناسیونالیسم است که میتوان حملات سرمایهداری را از زمین طبقاتی پاسخ داد.
صدای انترناسیونالیستی
مرداد 1403