روز کـــارگـــر (اول ماه مه) توسط بورژوازی تسخیر شده است – زنده باد انقلاب کمونیستی!

سالهاست که درسرتاسر دنیای سرمایه داری، روز کارگر(اول ماه مه) با حضور وسیع نیروهای رنگارنگ جناح های سرمایه برگزار می‌گردد. سالهاست که جناح های مختلف طبقه حاکم بهمراه گروه‌های چپ سرمایه، پرچم دروغین دفاع از منافع پرولتاریا را بدست میگیرند تا چهره بربریت سرمایه را آرایش دهند. آنها در زیر پوشش شعارهای رادیکال و “پرچم سرخ” سعی می‌کنند تا وضعیت برده‌داری مدرن سرمایه را بپوشانند. آنها در این نمایشات رقت‌انگیز تلاش کرده‌اند، تا خط بطلانی بر تاریخ واقعی این روز بکشند. آنان در این نمایشات هر ساله خیابانی، عامدانه به تحریف ریشه‌های سیاسی طبقاتی بوجود آمدن این روز اقدام می‌ورزند.

در کشورهای متروپل سرمایه‌داری، رهبران اتحادیه‌های کارگری  یا سوسیال دموکرات‌ها  در خط مقدم تظاهرات اول ماه مه (روز کارگر) به خواندن سرود انترناسیونال خواهند پرداخت و در عین حال ضد کارگری‌ترین قوانین را به تصویب خواهند رساند. چپ دستگاه سیاسی سرمایه همچنان مثل سابق  سعی در به انحراف کشاندن مبارزۀ طبقه کارگر خواهد کرد.

در کشورهای پیرامونی سرمایه، چپ سرمایه کلام رادیکال خواهد شد و با شعار حق اعتصاب، حق ایجاد تشکل کارگری و غیره، خیابانها را تسخیر خواهد کرد. واقعیت این است که با توسعه مبارزه طبقاتی اتحادیه‌های کارگری اولین سنگر و استحکاماتی هستند که پرولتاریا مجبور به تسخیر آنها خواهد شد. مقاومت قهرمانانه کارگران تکل علیه اتحادیه‌ها و دولت آن هم در سرمایه‌داری پیرامونی این مسئله را ثابت کرد. مبارزۀ مستقل کارگران تکل[1] که توسط اتحادیه‌های کارگری رهبری نمی‌شد، یک منبع الهام بخش  برای دیگر کارگران در جهان در مبارزه مستقل کارگری است. به همین خاطر، شبح مبارزه طبقاتی است که بورژوازی بیش از هر چیز از آن وحشت دارد.

پس از شکست موج انقلابی بین  سالهای   1923-1917  که دنیا را  تکان داد، استالینیسم بر ویرانه‌های انقلاب اکتبر و بر روی استخوانهای کمونیستهای بخون تپیده شده، خود را تحکیم بخشید. هزاران نفر از کمونیستها و کارگران تبعید، زندانی و قتل عام  شدند، کسانی که انقلاب اکتبر را خلق کرده بودند، همه کسانی که نیروهای زندۀ انقلاب بودند، پیشقراول پرولتاریای جهانی. در نتیجۀ آن بورژوازی توانست پیشقراول پرولتاریا را بشکل فیزیکی حذف کند. این حمله، پرولتاریا را از پیشقراول آن خلع سلاح کرد و به بورژوازی  این امکان را داد تا طبقه کارگر را به کشتار وحشتناک جنگ جهانی دوم بسیج کند.

زمانی  روز کارگر ، روز نبرد پرولتاریا برای انقلاب کمونیستی بود. زمانی به اهتزاز درآمدن پرچم سرخ  لرزه  بر اندام  طبقه بورژوا می انداخت. متاسفانه با شکست موج انقلاب جهانی، روز کارگر توسط بورژوازی تسخیر شد و بورژوازی از آن تاریخ به بعد از روز کارگر به عنوان ابزاری  درجهت منافع خود، در مسموم کردن  آگاهی طبقاتی پرولتاریا استفاده کرده است. بدنبال شکست تاریخی طبقه کارگر، دورۀ تاریک ضد انقلاب آغاز شد و این نشانۀ آن بود  که پرولتاریا موقتأ شکست خورده بود. در دهۀ 30 میلادی، تنها فراکسیون کمونیست چپ ایتالیا بود که قادر به دفاع از مواضع پرولتری و کمونیستی علیه انحطاط انترناسیونال سوم بود.

پس از جنگ جهانی دوم  بورژوازی معتقد بود که پرولتاریا را برای همیشه مغلوب ساخته است. سرمست و کور از پیروزی های خود و رفاه بعد از جنگ، که بر کشتار میلیونی از کارگران  در جنگ جهانی دوم استوار بود، بورژوازی فنا ناپذیربودن خود را اعلام کرد.

درست در چنین زمانی بود  که میلیون ها نفر از کارگران اقدامات اعتراضی خود را در ماه مه 1968 در سطح بین المللی اما به خصوص در فرانسه آغاز کردند. بورژوازی سعی به تـأویل اعتصاب عمومی ماه مه 1968 به عنوان “شورش دانشجویان” می‌کند، با این حال قدرت واقعی که بورژوازی را به چالش کشید، طبقه کارگر بود نه دانشجویان .

این موج از مبارزۀ طبقاتی ثابت کرد که طبقه کارگر از ناتوانی های دوره ضد انقلاب بازگشته و به دوره‌ی جدیدی از رویارویی طبقاتی که  در حال رشد است، وارد شده است. نتیجه آن توسعۀ مبارزه طبقاتی در سراسر جهان در دهۀ 70 و 80 میلادی بود. پرولتاریا هیچ چاره ای جز جنگیدن برای منافع طبقاتی خود و ادامۀ نبرد خود، رو به جلو نداشت.

طبقه کارگر نشان داد که  دوباره به عنوان یک تهدید واقعی برای نظام سرمایه داری وارد میدان شده است. این روشن‌ترین و واضح‌ترین نشانه برای پایان بخشیدن به گیج سازی بود که طبقه کارگر را ناپدید شده یا خریداری شده اعلام میکرد، یا اینکه اظهار میداشت پرولتاریا دیگر اصلا وجود ندارد.

مارکسیسم بعنوان متدولوژی و تئوری پرولتاریا زنده است و آن برای انقلابیون ممکن ساخته است تا اسیر درکهای سترونی مانند مدرنیستها یا شوراگراها نشوند که طبقه کارگر رابعنوان یک طبقه بورژوائی ارزیابی می کنند. “حرف برسر این نیست که این این یا آن پرولتاریا، یا حتی کل پرولتاریا در حال حاضر چه چیزی را به مثابۀ هدف خود تلقی می کند. مسئله بر سر این است پرولتاریا چیست، و بر وفق این هستی، از لحاظ تاریخی مجبور به انجام چه کاری هست. “[2]

بلوک شرق (استالینیسم) قادر به رقابت با بلوک غرب نبود و به دلیل بحران های درونی خود از هم پاشید. این واقعیت که استالینیزم توسط طبقه کارگر به زیر کشیده نشد بلکه دررقابت با دمکراسی از هم پاشید، هم توهمات دمکراتیک را درطبقه کارگر دامن زده است و هم به نوعی به مشوش شدن آگاهی طبقاتی، طبقه کارگر منجرشده است. پیروزی دموکراسی بورژوائی بر استالینیسم، به ویژه با هدف متقاعد کردن طبقه کارگر است که هر تلاش انقلابی، هر تفکری  در مورد تغییر این دنیای وارونه، محکوم به شکست است. بورژوازی کمپین گسترده ضد کمونیستی خود را با “مرگ کمونیسم” شروع کرد؛ این کمونیسم نیست که مرده است، بلکه  سرمایه داری است که در بحران مرگ  خود فرو رفته است.

سـرمایه داری بوی خـون، کثافت و لجن میدهد. سرمایه داری یعنی بحران، جنگ و بدبختی. سرمایه‌داری در یکی از عمیق‌ترین بحرانهای تاریخی خود فرو رفته است و بهای آنرا طبقه کارگر می‌پردازد. اقتصاددانان و ایدئولوگهای بازار آزاد اگر زمانی از ترم “رکود اقتصادی” برای بحرانهای سرمایه‌داری استفاده میکردند، امروز خود به ورشکستگی سرمایه داری اعتراف میکنند.

بورژوازی سعی در تکه تکه کردن  طبقه کارگر با هدف درهم شکستن اتحاد طبقاتی آنان دارد، تا پرولتاریا را بهتر و راحت تراستثمار کند. کارگران بومی علیه کارگران “مهاجر”، سیاه علیه سفید، آسیایی ها در مقابل اروپایی ها، اسپانیایی ها در برابر آمریکایی ها و غیره. اما در مقابل این، و هر چه رنگ پوست ما باشد یا به چه زبانی صحبت کنیم، ما یک ویژگی مشترک داریم و آن اینکه به طبقه کارگر تعلق داریم و ملت برای ما بیگانه است. بنابراین ، با صدای بلند اعلام می کنیم، طبقه علیه طبقه. انترناسیونالیست ها قبلا هم اعلام کرده اند که “طبقه کارگر طبقه ای از مهاجران است”.[3]

چپ گرایان به حق اعتصاب، حق تشکیل اتحادیه، توقف خصوصی سازی و غیره تاکید میکنند اما وظیفه اصلی اتحادیه ها کنترل طبقه کارگر و انحراف دادن مبارزه طبقاتی آنان است. بر خلاف موعظه چپ گرایان ما باید خودمان را بعنوان یک نیروی اجتماعی مستقل استوار کنیم که برای منافع طبقاتی خودمان می جنگیم و شعار ما باید برعلیه بردگی مزدی، استثمار، بیکاری، اخراج سازیها، تورم باشد، به عبارت دیگر باید بنیانهای سرمایه داری را نشانه گیری کند.

مسئولیت انقلابی انترناسیونالیستها شرکت درمبارزه طبقاتی و کمک به ساختن سازمان انقلابی با هدف شرکت در ساختن حزب کمونیست انترناسیونالیت، همچون یک سلاح ضروری برای پیروزی انقلاب کمونیستی است.

طبقه کارگر تنها طبقه اجتماعی است که می تواند به بربریت سرمایه داری، به  بدبختی و فلاکت پایان دهد. تا به حال، هیچ  طبقه اجتماعی چنین مسئولیتی که امروز پرولتاریا به عهده دارد، عهده‌دار نبوده است. بیش از هر زمان دیگری طبقه کارگر از طریق مبارزه طبقاتی اش آینده بشریت را در دستهای خود دارد. تنها یک راه حل وجود دارد انهدام نظام  سرمایه داری قبل از آنکه بشریت  را از بین ببرد. این آلترناتیو را که کمونیستها قبلا پیشنهاد کرده بودند بیش از هر زمان دیگری معتبر است:

انقلاب کمونیستی یا نابودی بشریت!”

صدای انترناسیونالیستی

اول اردیبهشت 1389

 

یادداشت‌ها:

[1] برای اطلاع بیشتر از مبارزات پر شکوه کارگران تکل، مطالعه پیوند زیرین را توصیه می‌شود.
Solidarity with Tekel workers’ resistance against government and unions!

[2] مارکس – خانواده مقدس – فصل چهار

[3] http://en.internationalism.org/wr/300/a-class-of-immigrants

 

با کلیک کردن روی تصویر زیر مقاله را دانلود کنید!

مطالب مرتبط