تحولات شرکت هفت تپه و سنت های کارگری
بدنبال مرگ رئیسی جلاد، بورژوازی اسلامی یک کمپین تبلیغاتی راه انداخت مبنی بر اینکه رئیسی و دولت او یک دولت عدالتخواه و حامی کارگران بوده است. در این تبلیغات اظهار داشتند که در دولت رئیسی کارخانجات و صنایع که در حال ورشکستگی و بسته شدن بودند به همت و تلاش دولت رئیسی، دوباره چرخ صنعت صنایع بحران زده چون هفتتپه، هپکو، کشت و صنعت مغان و غیره شروع به چرخیدن کرده و کارگران را از بیکاری دسته جمعی نجات داده است و اعلام کردند آمار واحدهای راکد و نیمه فعال که توسط دولت رئیسی به چرخه کار و فعالیت برگشتند به چیزی حدود ۸۷۷۰ واحد میرسد[1].
این یک واقعیت انکار ناپذیر است که به دنبال سرکوب مبارزات پر شکوه کارگری سال 1397 گرایش بسیار ضعیفی در میان کارگران هفتتپه شکل گرفت که به حل معضلات کارگری از طریق طبقه حاکم متوهم بود.[2] این توهمپراکنی توسط جناح موسوم به اصولگرا تحت عنوان «عدالت خواهان» که در راستای اهداف این جناح و همچنین نیروهای امنیتی بود، در صفوف کارگران پیش برده میشد که بیشترین ضربه را به اتحاد طبقاتی کارگران وارد میکرد.
کمپین تبلیغاتی «عدالتخواهان» به چند سال قبل برمیگردد. بخصوص در جریان سیرک انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1400، جناح اصولگرا سعی کرد تمامی مشکلات را به گردن جناح رقیب (اصلاحطلبان) بیندازد و در این راستا نهادهایی چون بسیج دانشجویی عدالتخواه در جریان کمپین تبلیغاتی رئیسی وارد صحنه شدند تا بخشی از کارگران را به کمپین تبلیغاتی رئیسی بکشانند. بطور مشخص در رابطه با هفتتپه، مبارزات کارگری هفت تپه را به زائدهای در رقابتهای جناحهای بورژوایی تبدیل کنند. اگر چه موفق نشدند اما کاملا بی نتیجه نیز نبودند. حداقل توانستند به جای خواستها، اهداف و شعارهای کارگری، شعارها و اهداف ضد کارگری و مذهبی را وارد اعتراضات کارگری کنند و توهم به جناح اصولگرا را دامن بزنند. همین مسئله به شکل ضعیفتر در رابطه با دیگر صنایع برای مثال هپکو نیز به کار برده شد.
در تداوم کمپین «عدالتخواه» جلوه دادن دولت رئیسی و در جریان سیرک تشییع عزاداری رئیسی در تهران، ماشین تبلیغات بورژوازی به سوگواری کردن کارگران و فعالین کارگری تاکید میکرد و گروهی از کارگران هفتتپه، هپکو و غیره را نشان میداد که در مراسم عزاداری رئیسی شرکت کرده بودند. در جریان این شٌو تبلیغاتی محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور به عنوان فعال کارگری معرفی شدند که سمبل عزادار شدن کارگران قلمداد شدند. این یک واقعیت است که در جریان اعتراضات کارگری سال 1397 آنها در صف اعتراضات قرار داشتند و جزو نمایندگان کارگری محسوب میشدند و حالا عزادار یک جنایتکار شده بودند، اما آنها از سالها پیش به آن جنایتکار پیوسته بودند و به عنوان ابزاری در دست طبقه حاکم بودند.
در تاریخ جنبش کارگری، همیشه انسانهای حقیری پیدا شدهاند با وجود آن که خود کارگر بودهاند اما بر علیه منافع کارگران و در راستای منافع کارفرما و دولت بورژوائی فعالیت کردهاند. در جریان مبارزات کارگری، کارگران هفتتپه در سال 1397 رضا رخشان و فریدون نیکوفرد این نقش را ایفا کردند. چند سالی است نیز محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور در این نقش ظاهر شدهاند.
خنیفر با خواری و زبونی مبارزات پر شکوه کارگری و قدرت طبقاتی کارگران بخصوص در سال 1397 را فراموش میکند که با اتحاد و مبارزات خود و از زمین طبقاتی کارگران، زمین را زیر پای بورژوازی لرزاندند. او با چاپلوسی رئیس قوه قضائیه که برای دهها کارگر و از جمله وکیل کارگران هفتتپه تعقیب قضایی صادر و در دستگاه امنیتی برای کارگران پرونده سازی میکرد، تکیهگاه کارگران هفتتپه قلمداد میکند:
“هفتتپه روزهای آخر عمرش را میگذراند و کارگرانش در آستانه بیکاری بودند؛ رئیسجمهور با شعار حمایت از تولید، به میدان آمد و ساعتها پای درد دل کارگران نشست و پروندهای که از دوره قوه قضاییه به آن ورود کرده بود، در دوره ریاستجمهوری به سرانجام رساند. رئیسجمهور، تکیهگاه کارگران هفتتپه بود.”[3]
او با بغض در گلو، ادعا کرد که همه کارگران گریانند، عزادار هستند و با وقاحت تمام به دروغ اعلام کرد که کارگران هفت تپه رئیسی را منجی خود میدانستند:
” غم از دست دادن این رئیس جمهور مردمی برای کارگران بسیار سنگین است چرا که از جنس مردم بود. آیت الله رئیسی بارها پای درد دل کارگران هفتتپه نشست و رفع مشکلات و دغدغههای آنها را در اولویت کاری خود قرار داده بود به طوریکه کارگران هفتتپه او را منجی این شرکت میدانند… همه کارگران بغض در گلو دارند و گریانند و کارگران در گوشه گوشه شرکت زانوی غم در بغل گرفتهاند.”[4]
دروغها و تملقگوئیهای مشمئزکننده و اینکه کارگرانی تا این حد در ذلت به تملقگویی جانیان و استثمارگران میپردازند ربطی به کارگران هفت تپه ندارد. بخش عظیمی از کارگران هفتتپه به اینها در چشم «آدم فروشهای ضد کارگر»، «ننگ هفت تپه»، « نوکر امنیتی ها»، «دروغگو و فاسد» و غیره مینگرند.
موضوع صرفا طرفدار حاکمیت شدن 2 تن از کارگران که زمانی نماینده کارگران بودند یعنی صرفا در مقطع مشخصی بودند، نیست بلکه مسئله بر سر زمینههای شکلگیری چنین معضلاتی و شیوه برخورد به آن در سنتهای کارگری است. در تاریخ جنبش کارگری همیشه کارگرانی بودهاند که با چرخش و خیانت به منافع طبقاتی خود، به مثابه ابزاری در دست طبقه حاکمه، در خدمت نیروهای امنیتی بودهاند، اما جنبش کارگری نیز ابزارهای لازم در سنت مبارزاتی خود برای مبارزه با چنین شرایطی را داشته است.
یکی از سنت های مهم در جنبش کارگری سنت شورایی است که در مقابل تفکر پارلمانی شکل گرفت. در تفکر پارلمانی، در بهترین حالت نمایندهای برای چندین سال انتخاب میشود و انتخابکنندگان چک سفید امضاء شده برای او صادر میکنند تا هر تصمیمی خواست بگیرد بدون اینکه به انتخابکنندگان خود حساب پس بدهد. در حالیکه در سنت شورایی، نمایندگان (فرستادهگان یا منتخبین)[5] نه برای چندین سال بلکه فقط برای پیشبرد وظیفه بخصوصی انتخاب میشوند و تنها پس از مشورت با انتخاب کنندگان خود میتوانند اظهار نظر کنند و هر لحظه انتخابکنندگان به هر دلیلی اراده کنند، میتوانند نماینـده(فرستاده) را با نماینـده(فرستاده) دیگری جایگزین نمایند. در واقع آن نمایندگان (فرستادهگان یا منتخبین) نماینده (فرستاده) کارگری مقطع مشخصی بودند و مادامالعمر نماینده (فرستاده) کارگری محسوب نمیشوند. به شرح یکی از موارد تاریخی که نماینـده(فرستاده) پس از مشورت با انتخاب کنندگان خود رای را صادر میکرد اشاره میشود.
“نمایندگان (فرستادگان کارگری) انقلابی برلینی «اوبلوت» (Obleute) برای مذاکره و احتمال پیوستن به حزب جدید نمایندگانی (فرستادگانی) به کنگره فرستادند. ازاتفاقات عجیب این مذاکره آن بود که اکثریت هفت نماینده (منتخب) فرستاده شده، خود را نمایندۀ کارخانههایی میدانستند که در آن کار میکردند، رایی که آنها در مورد مسائل ویژه میدادند، فقط بعد از مشورت با محل «کارشان»، که به نظر میرسد در حال حاضر جمع شدهاند، بر اساس نوعی سیستم تناسبی، رای خود را در مورد موضوعات خاص به صندوق میاندازد.”[6]
در جریان اولین کنگرۀ سراسری شوراهای كارگران و سربازان در آلمان در حالیکه 250 هزار کارگر رادیکال در بیرون کنگره تظاهرات میکردند، از مجموع 489 نماینـده(فرستاده) تنها 20 نماینـده(فرستاده) متعلق به اسپارتاکیستها و کمونیستهای انترناسیونالیست بود، حتی روزا لوکزامبورگ و كارل لیبكنخت اجازه نداشتند در این جلسه حاضر شوند تا حضار را مورد خطاب قرار دهند.
“اولین كنگره ملى شوراهای كارگران و سربازان در شانزدهم دسامبر در برلین تشکیل میگردد. در حالیکه 250000 كارگـــر رادیكال در بیـرون تظاهــرات میكـردنـد و بر 489 نماینـده(فرستاده) فشـار میآوردند (از این نمایندگان(فرستادگان) 10 نفر به اسپارتاكیستها تعلق داشت و10 نفر به کمونیستهای انترناسیونالیست آلمان) روزا لوکزامبورگ و كارل لیبكنخت اجازه نداشتند در این جلسه حاضر شوند تا حضار را مورد خطاب قرار دهند(به این بهانه كه آنها هیچ ماموریتی نداشتند).”[7]
تنها با توسل به مکانیسم جایگزینی در سیستم شورایی بود که نمایندگان (فرستادگان) انقلابی جایگزین نمایندگان (فرستادگان) ضد انقلابی شدند و کارگران کمونیست توانستند نمایندگان (فرستادگان) در شوراهای كارگران و سربازان داشته باشند.
کارگران هفتتپه در حافظه تاریخی خود مبارزات پرشکوهی را دارند. اعتراضات کارگری پائیز 1397 و در راس آن اعتراضات کارگری هفت تپه توانست خانوادهها را به خیابان بیاورد، مردم محلات را به خیابان بکشاند، زنان از حاشیه اعتراضات به متن اعتراضات کارگری کشانده شدند. زنان نه تنها نقش فعالی در اعتراضات کارگری ایفا کردند، بلکه تا حد سازمانده و سخنران اعتراضات و اعتصابات کارگری ارتقاء یافتند.
وقتی کارگران اعتراضات کارگری را به داخل شهر کشاندند تا حمایت مردمی و محلات را جلب کنند، فرزندان کارگران (کارگران آینده) با گامهای استوار در صف اول تظاهرات حرکت می کردند. فرزندان کارگران با پدران و مادران خود اعلام همبستگی طبقاتی میکردند و پلاکاردهائی چون “فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم” در دستان خود داشتند.
خیابان، محله و کارخانه به محل بحث و گفتگو، حتی جدل تبدیل شده بود. وقتی محل کار، خیابان به مجمع عمومی کارگری تبدیل میشود، وقتی تمام کارگران شانس و فرصت آن را پیدا میکنند که در رابطه با تداوم اعتراضات کارگری اظهار نظر کنند، آن موقع کارگران رادیکال از موقعیت بهتری برخوردار خواهند بود. در چنین شرایطی ماهیت ضد کارگری کسانی چون خنیفرها در معرض دید عموم قرار میگیرد و قادر نخواهند بود گرد و خاک بر پا کنند بلکه عملکرد منفورشان مورد نفرت کارگران قرار خواهد گرفت و کارگران، کارگران رادیکال را به عنوان سخنگو یا نماینده (فرستاده) خود انتخاب خواهند کرد.
بخصوص در شرایطی که هنوز مبارزه طبقاتی شکل تهاجمی به خود نگرفته تاکید بر مبارزه مستقل پرولتری و از زمین طبقاتی پرولتاریا و مجامع عمومی کارگری ضروری است. فاکتورهای ذکر شده ، بخصوص ارجاع به سنت کارگری منجر میشود تا معترضین با آگاهی جمعی به اعتراض خود ادامه دهند و این مسئله در روند خود نه تنها باعث میشود تا اعتراضات روز به روز رادیکالتر شود بلکه باعث رشد آگاهی طبقاتی کارگران نیز خواهد شد، چیزی که منجر به تشدید مبارزه طبقاتی خواهد شد. همین شبح مبارزۀ طبقاتی است که بورژوازی بیش از هر چیزی از آن وحشت دارد، بخاطر آن که مبارزه طبقاتی در روند تکاملی خود منجر به انهدام انقلابی نظام سرمایه داری خواهد شد.
اکبری-جوادی
27 تیر 1403
یادداشتها:
[2]مبارزات پر شکوه کارگری سال 1397 بخصوص مبارزات کارگران هفتتپه و گروه ملی صنعتی فولاد به تفصیل در کتابچه «درسهائی از اعتصابات و مبارزات کارگری و وظایـف انتـرناسیـونـالیستی» مورد بررسی قرار گرفته است و کتابچه را میتوان از سایت صدای انترناسیونالیستی دانلود کرد.
[5] متاسفانه در زبان فارسی هم برای delegate و هم برای representative از واژه «نماینده» استفاده میشود که ابهامآفرین است. در صورتیکه اولی برای شوراهای کارگری است و دومی برای نمایندگی در پارلمان. شاید برای این تمایز در زبان فارسی بهتر است زمانیکه نماینده نوشته میشود آنرا به شکل نماینده (فرستاده) نوشته شود، فرستاده بهتر از واژگان «روانه شده» و «فرسته» مفهوم delegate را به فارسی میرساند.
[6] کتاب انقلاب آلمان، از سایت صدای انترناسیونالیستی میتوان کتاب را دانلود کرد.
[7] منبع 6